پولداریم نه ثروتمند!

در این نوشته به بخش کوچکی از مشکلات اقتصادی کشورمان اشاره‌ می‌کنیم.

در این نوشته به بخش کوچکی از مشکلات اقتصادی کشورمان اشاره میکنیم.

١- فقدان تداوم سنتهای اقتصادی: در بسیاری از کتب تاریخی و سیاسی خواندهایم که ایران فاقد تداوم سنتهای تاریخی است. به زبان سادهتر میخواهم بگویم همه دولتها در گذشته درصدد بودهاند پس از خود، از نو چرخ را اختراع نمایند! این امر تنها منوطبه حوزه سیاسی نیست، بلکه در امر اقتصادی هم همین رویه حاکم بوده است. ما نتوانستیم هیچگاه شاهد تداوم طبقات اجتماعی و بهتبع آن طبقات اقتصادی باشیم. با استقرار هر دولتی سیاستهای اقتصادی جدیدی آغاز و گروههای متنفذ جابهجا میشدند.


٢- دولتها در ایران هیچگاه برآمده از طبقات و خانوادههای قدرتمند اقتصادی نبودهاند، بلکه خود پایهگذار طبقه بودهاند. اهمیت این طبقات به ایجاد شکوفایی اقتصادی بوده است. به آن معنا که اگر در تاریخ غرب این طبقات بودند که دولت پدید میآوردند، در ایران این دولتها بودند که طبقه خود را شکل میدادند. وقتی این مسئله اهمیت مضاعف مییابد که دریابیم یکی ازایندسته مشکلات آن خواهد بود که بهجای سرمایهگذاری ثروت بهدستآمده در داخل کشور، منابع از کشور خارج میشود.


٣- بین ثروتمندبودن و پولداربودن باید تفاوت گذاشت. در یک جامعه نامتوازن میتوان پولدار شد، اما نمیتوان ثروتمند شد. زیرا زمانی میشود ثروتمند بود که بتوان در جامعهای ثروتمند زندگی کرد و از آن ثروتها بهره برد. در کشوری که برای مثال جادههای توسعه نیافته و حادثهخیز دارد، دیگر فرق میان پولدار و فقیر معنا ندارد. همه آنها به یک میزان در معرض تهدید و خطر هستند، اما اگر الگوی فکری جوامع را به طرف ثروتمندکردن نهاد اجتماع سوق دهیم و بنیه اقتصادی جامعه و کشور را بالا ببریم و انباشت ثروت عمومی جامعه را افزایش دهیم، آنوقت میتوان گفت که در این کشور ثروتمند وجود دارد. دیگر بخشهای اجتماعی هم از این قاعده مستثنا نیستند.


٤- یکی از بزرگترین مشکلاتی که در سالهای اخیر ذهن مرا به خود مشغول کرده، تاثیر تصمیمگیریهای سیاسی در حوزه اقتصادی است. تمام جوامع بشری بدون استثنا از این مولفه تاثیر میگیرند. زمانی میتوانیم از مفهوم ثروت سخن بگوییم که بتوانیم از منابع و ذخایر نهفته خود در ایجاد ثروت مضاعف برای جامعه خود بهرهبرداری کنیم. تمام کشورهایی که در سالهای اخیر پا در جاده پیشرفت و ترقی نهادهاند، همگی موید این نظریه است که تصمیمات مناسب، افق روشنی برای اقتصادشان فراهم کرده است. دوکشور بزرگ هند و چین بهترین نمونههای این نظریه هستند.

منبع: شرق
برچسب ها:
مشاهده نظرات