معنایی عمیق‌تر در کارتان بیابید

شما مدیران باید به این امر ایمان قلبی داشته باشید که هدف عمیق‌تر و ارزشمندتری در کارتان وجود دارد که علاوه‌بر حقوق گرفتن و دستمزدتان می‌تواند به شما انگیزه دهد.

اگر شما واقعا بخواهید بهرهوری و اثرگذاری مثبت در کارتان را افزایش دهید، باید بهطور دقیق و روشن بدانید که چه چیز آن کار به شما هیجان میدهد و به عبارت بهتر چرا و برای رسیدن به چه هدف والایی در حال انجام آن کار هستید. اگر شما به کاری که انجام میدهید، ایمان داشته باشید، راحتتر میتوانید با وظایفی که به شما محول میشود، ‏ارتباط برقرار سازید.

افرادی که نسبت به کارشان احساس رضایت و خرسندی دارند، ‏ تمام تلاش خود را میکنند تا وظایف محوله را به بهترین شکل ممکن انجام دهند. بهطور کلی، مشکلی که بسیاری از ما با آن دست به گریبان هستیم، ناتوانی ما در برقراری ارتباط با کاری است که در حال انجامش هستیم.

اگر شما به ارزش و مفید بودن محصولات یا خدماتی که به مشتریانتان عرضه میکنید، اعتقاد ندارید، باید در فکر یافتن شغل جدیدی برای خود باشید و اگر حس میکنید که شرکتتان در حال منحرف شدن از ارزشهای اولیهاش است، باید راهی برای تجدید نظر در ارتباط خود با آن شرکت با تغییر مسیر کاریتان پیدا کنید.در سوی مقابل، چنانچه نسبت به آنچه در حال انجامش هستید، احساس علاقه میکنید، بکوشید تا آن علاقه را به عشقی آتشین تبدیل کنید.

یک روز که با اتوبوس از نیویورک بازمیگشتم، به یکی از فروشندگان شرکت بیامو برخوردم که بهتازگی از آن شرکت جدا شده و با حقوقی کمتر در شرکت خودروسازی هوندا مشغول بهکار شده بود. هنگامی که از او درباره دلیل کارش پرسیدم، ‏ به من پاسخ داد که او دیگر به ارزشهای شرکت بیامو اعتقادی ندارد و کار کردن در شرکت هوندا با دستمزدی پایینتر را ترجیح میدهد.

جالب آنکه 6 ماه بعد که دوباره او را ملاقات کردم و از وضعیت کاریاش در شرکت هوندا پرسیدم به من پاسخ داد که عملکردش در شرکتی که به آن اعتقاد بیشتری داشت، ‏آنچنان درخشان بوده که بسیاری از مشتریان قدیم و جدیدش، ‏افراد متعددی را برای خرید خودرو به او معرفی کردند و به همین دلیل، ‏ دستمزد او طی این دوره، آن قدر افزایش پیدا کرده که حتی از دستمزدش در شرکت بی ام و نیز بیشتر شده است و تمام این موفقیتها به یک عامل اصلی برمیگشت: او به کاری که میکرد، اعتقاد کامل داشت.

شما هم باید راهی برای برقراری ارتباط با کارتان بیابید و من به شما توصیه میکنم که این کار را با تهیه فهرستی از کلیه جنبههای ارزشآفرین محصولات و خدماتی که به دیگران ارائه میدهید، ‏آغاز کنید.

پس از تهیه این فهرست، بررسی کنید که کدامیک از این جنبهها به ندای قلبی و احساسات شما نزدیکتر است و سپس بکوشید تا این جنبهها را گسترش داده و آنها را بهعنوان انگیزه و محرک کارتان قرار دهید. شما باید این موارد را روی کاغذ نوشته و آنها را در جایی در معرض دیدتان قرار دهید و هرگاه که در کارتان دچار ناامیدی و بیانگیزگی و خستگی شدید، به این نوشتهها نگاه کنید و از آنها انرژی بگیرید.

کافی است خود را به جای کسانی بگذارید که به محصولات و خدمات شما نیاز دارند و پس از استفاده از آنها شاد خواهند شد، در چنین شرایطی است که آن کار برای شما لذتبخش و پرارزش میشود و نه صرفا یک کار بلکه بخشی از زندگیتان خواهد شد.

اما اگر با تمام این ترفندها، باز هم نتوانستید با کارتان ارتباط برقرار کنید، آن گاه باید به فکر تجدید نظر در شغل، کارفرما یا شرکتتان بیفتید و ارزشهای مورد قبولتان را در جایی دیگر پیگیری کنید.

در اینجا، ‏من پنج پرسش مهم را ذکر کردهام که به شما در پیدا کردن معنای بیشتر و عمیقتر در کارتان کمک خواهند کرد:

1- فهرستی از افرادی تهیه کنید که به شما و محصولات و خدمات شما نیاز دارند (اسم آنها را هم ذکر کنید):

• مشتریان

• همکاران

• فروشندگان

2- در مورد سه موضوع زیر، جملهای بنویسید و در آن توضیح دهید که چرا در کارتان موفق هستید.

• مهارتهای مربوط به کار

• مهارتهای اجتماعی

• یک نمونه از بهترین عملکردتان

3- یک پیام صوتی یا ایمیل حاوی تحسین و تشکر برای کسی که در کارتان به شما کمک کرده بفرستید (و در آن توضیح دهید که آنها چگونه به شما کمک کردهاند و اینکه آن کارشان چقدر برای شما ارزشمند و مفید بوده است).

4- فهرستی از هر آنچه در کارتان آموختهاید، تهیه کنید.

• کارتان چگونه به توسعه و پیشرفت فردیتان کمک کرده است.

5- در یک پاراگراف کوتاه، بهترین بخش کارتان را شرح دهید.

• جالبترین و ارزشمندترین بخش کارتان را شرح دهید.

همه ما دچار نقصان و کاهش انگیزه میشویم حتی زمانی که عاشق کارمان هستیم، ‏پس بر همه واجب است تا به دنبال معانی جدیدتر در کارشان بگردند. کمتر شغلی در دنیا پیدا میشود که برای هر کسی مناسب و مطلوب باشد و به همین دلیل، تلاش بیثمر برای یافتن یک شغل ایدهآل و رویایی که از تمام جهات باب میل ما باشد، ‏یک نوع گول زدن خودمان است و ادامه دادن آن به نفع هیچکس نیست. آنچه در این میان بیش از هر چیز دیگری حائز اهمیت است، عبارت است از اینکه شغلی را بیابیم که با علایق، ارزشها و قدرتهای درونیمان همخوانی داشته باشد و پس از یافتن شغل و شرکت مناسب، با تمام وجود در آن کار کنیم.

مشاهده نظرات