چرا این سه مدیر جایشان را به افراد دیگری دادند؟

سنجش یک شرکت نسبت به شروع آن، نیاز به مجموعه متفاوتی از مهارت‌ها دارد. و تعداد بسیار کمی از افراد می‌توانند از عهده هر دو بربیایند. ایجاد یک شرکت از ابتدا نیاز به اراده، نوآوری و رهبری قوی دارد. اما چه اتفاقی می‌افتد که شرکت به موفقیت دست می‌یابد؟ مساله اصلی این است که شرکت هنوز به رهبری قوی نیاز دارد؛ اما شاید نوع متفاوتی از رهبری سازمانی.

هر مدیر ارشد اجرایی آرزو دارد بیل گیتس یا استیو جابز بعدی باشد. اما این افراد استثنا بودند. اکثر شرکتها در طول مدت زندگیشان چندین گذار در مدیریت اجراییشان داشتهاند. بهخصوص برای استارتآپها به ندرت پیش میآید که یک مدیر ارشد اجرایی در سراسر رشد شرکت با آن همراه بماند. نوآم وازرمن (Noam Wasserman) استاد دانشکده کسبوکار هاروارد، طی تحقیقش در کسبوکار استارتآپها دریافت که از هر پنج موسس، چهار موسس از این سمت عزل شدهاند. او در مصاحبهای با وبسایت «دانش کار کردن» مدرسه کسبوکار هاروارد، دلایل این برکناری مکرر مدیران ارشد اجرایی را توضیح میدهد.

وازرمن میگوید «چالشهای در خلال عمر شرکت به شدت در حال تغییرند؛ بهطوری که فردی که برای هدایت شرکت در اوایل توسعه شرکت بهترین گزینه بود، دیگر بهترین فرد برای ادامه هدایت شرکت نیست.» موسسان استارتآپها باید کارآفرینانی با بینش و جسارت بالا باشند. اما سنجش یک شرکت نیاز به نوع متفاوتی از مهارتها دارد. مدیر ارشد اجرایی باید تخصص عملکردی داشته باشد و بداند که چگونه افراد را مدیریت کند. تعداد کمی از افراد هر دو مجموعه مهارت را دارا هستند. این به آن دلیل است که بسیاری از مدیران ارشد اجرایی از نقشهای رهبریشان استعفا میدهند. بیایید نگاهی به سه نفر از این مدیران ارشد اجرایی و موقعیتهایی که آنها را ناچار به ترک شرکت کرد بیندازیم؛ شرکتهایی که خود این افراد آغازگر آن بودند.

1- جری یانگ از شرکت یاهو.

جری یانگ (Jerry Yang) و شریکش دیوید فیلو (David Filo) در سال 1994 وبسایتی را برای فهرست راهنمای اینترنت راهاندازی کردند و آن را «راهنمای جری و دیوید به شبکه تارگستر جهانی وب» نامیدند. این فهرست راهنمای آنلاین آغازگر شرکت یاهو بود. گرچه این شرکت در سالهای اولیه خود به موفقیت چشمگیری دست یافت اما از غولهای دیگر مانند گوگل جاماند. در سال 2008، مایکروسافت 44.6 میلیارد دلار برای خرید یاهو پیشنهاد داد که یانگ آن را نپذیرفت. انتقادات از تصمیم او همراه با جدالها پیرامون معاملات او در چین منجر به افول این موسسه شد. بهطور خلاصه، یانگ نتوانست خود را با یک بازار به شدت در حال رشد تطبیق دهد. گرچه نوآوری اولیه او یاهو را ایجاد کرد اما این شرکت دوام نداشت. مدیران ارشد اجرایی باید هم در زمانهای خوب و هم زمانهای بد شرکتهایشان را هدایت کنند. بدون نقاط قوت یا دانش برای گذار از موقعیتهای دشوار یا حتی بحرانی، مدیران ارشد اجرایی ریسک اینکه شرکتهایشان را به مسیر افراطی بکشانند را بالا میبرند.

2- مارک پینکوس از شرکت زینگا

مارک پینکوس Mark Pincus در سال 2007 شرکت Zynga ( یک شرکت بازیهای آنلاین در شبکههای اجتماعی) را تاسیس کرد و موفقیت فوقالعادهای با بازیهایی مانند FarmVille بهدست آورد؛ این بازی به شدت به شهرت رسید. اما این شرکت برای انتقال به تلفن همراه آماده نشده بود. و از سایر رقبا جا ماند. به این ترتیب سهام شرکت سقوط کرد و کارمندان از کار بیکار شدند. و در سال 2013 پینکوس از سمت خود بهعنوان مدیر ارشد اجرایی استعفا داد. پینکوس نسبت به کمبودهای خود بهعنوان مدیر ارشد اجرایی آگاه بود. او در مصاحبهای با Re/ code میگوید «من فکر میکنم که باید بهعنوان یک کارآفرین به خودم امتیاز بالایی بدهم اما در جایگاه یک مدیر ارشد اجرایی درسهای بسیار زیادی آموختم و به خودم بهعنوان یک مدیر عامل یک شرکت در مقیاس بزرگ امتیاز خیلی زیادی نمیدهم.» پینکوس یک مثال کلاسیک از شکاف مهارتها برای کسی است کهگذاری از مدیر ارشد اجرایی استارتآپ به مدیرعامل یک شرکت در حال گسترش دارد. بدون مهارتهای درست، رهبران سازمانی در این سناریو برای رهبری شرکت مجهز نخواهند بود و شرکت از این موضوع زیان خواهد دید.

3- اندرو میسون از شرکت گروپون

شرکت گروپون (Groupon) که در سال 2008 تاسیس شد به موفقیت اولیه دست یافت، اما برای حفظ این رشد در تلاش و مبارزه بود. زمانی که قیمت سهام گروپون در سال 2013 به 93/ 2 دلار نزول کرد، موسس و مدیرعامل آن، اندرومیسون اخراج شد. میسون در سمت خود بهعنوان مدیر ارشد اجرایی به دلیل نمایش تبلیغاتی و تاکتیکهای بحثانگیزش مورد انتقاد قرار گرفت. او در سال 2012، از سوی هرب گرینبرگ از شبکه CNBC بهعنوان «بدترین مدیر عامل سال» نامگذاری شد. گرینبرگ در مقالهای برای CNBC مینویسد «کارهای عجیب و غریب میسون، که بیشتر شبیه یک کودک بود تا رهبر یک شرکت، رهبری شرکت را به چیزی بیارزش تبدیل کرد. بهخصوص برای شرکتی با ارزش بازاری بیش از 3 میلیارد دلار. اگر شرکت کارش را درست انجام میداد، این مساله میتوانست قابل بخشش باشد، اما متاسفانه چنین نبود.»

حتی زمانی که میسون شرکت را ترک میکرد، به این وضع ادامه میداد. او برای کارمندانش یک ایمیل جالب فرستاد با این مضمون که « بعد از چهار سال و نیم جالب و سخت که بهعنوان مدیر ارشد اجرایی گروپون فعالیت داشتم، تصمیم گرفتم که میخواهم وقت بیشتری را با خانوادهام بگذرانم. شوخی کردم. من امروز اخراج شدم. اگر متعجب شدهاید، پس توجهی نداشتهاید.» زمانی که شرکتها در حال جدال هستند، برای مدیر ارشد اجرایی مهم است که به مسیر خود ادامه دهد و رکن قوت برای سایرین باشد. اگر این فرد شبیه آن فردی نیست که شرکت را بهطور جدی حفظ کند، چرا کس دیگر نتواند جای او را بگیرد؟

مشاهده نظرات