پایه‌های همگرایی ایران و روسیه

روابط ایران و روسیه به‌دلیل تاثیرگذاری بالای آن بر مناسبات منطقه‌ای در سال‌های اخیر موضوع بررسی بسیاری از کارشناسان بوده است. سفر مقامات بلندپایه دو کشور همزمان با تشدید رقابت‌های منطقه‌ای و سیاست‌های چالش‌آفرین آمریکا و برخی قدرت‌های اروپایی، اهمیت بیشتری به این روابط داده است.

دقت در روابط سالهای اخیر میان ایران و روسیه نشان میدهد بیش از آنکه اقتصاد، تجارت، روابط اجتماعی یا دیگر موضوعات، زمینه نزدیکی دو کشور را فراهم کرده باشند، این همکاریهای امنیتی بوده است که امکان تحکیم روابط سیاسی دو کشور را فراهم آورده است. در حقیقت بهنظر میرسد ایران و روسیه در مسیر نوعی همگرایی امنیتی گام برمیدارند که به موجب آن، ساختارهای امنیتی دو کشور بهصورت نهادینهشدهتری در پی ایجاد یک فهم امنیتی مشترک هستند. روابط امنیتی میان ایران و روسیه اکنون به مراتب فراتر از همکاری نظامی در سوریه است زیرا دامنه وسیعی از همکاریهای اطلاعاتی و تسلیحاتی تا هماهنگسازی سیاستهای امنیت منطقهای را دربرمیگیرد. این به آن معنی است که با پایان نسبی همکاری نظامی در سوریه، همگرایی امنیتی ایران و روسیه پایان نخواهد یافت. اهمیت این موضوع زمانی برجستهتر میشود که در تاریخ جمهوری اسلامی چنین عمقی از همکاریهای امنیتی بیسابقه بوده است. همگرایی امنیتی موتور پیشران روابط ایران و روسیه از ۲۰۱۴ تاکنون بوده است و بهنظر میرسد در سالهای آینده نیز همچنان بستر اصلی شکلدهنده روابط دو کشور باقی بماند.

در این میان عوامل شکلدهنده به فهم امنیتی مشترک میان ایران و روسیه اهمیت دارد. دو عامل عدم شناسایی ایران و روسیه بهعنوان قدرتهای اجتنابناپذیری که باید در طراحی نظم امنیتی بینالمللی مشارکت داده شوند از یکسو و نزدیک شدن برآوردهای تهدید دو کشور از سوی دیگر مهمترین عوامل همگرایی امنیتی ایران و روسیه بودهاند. دو عاملی که محصول نوع ادراک و نگاه آنها به نظام بینالملل و احساس تهدید مشترکشان از تحولات جهانی است. ایران و روسیه هر دو خود را میراثدار تمدنی بزرگ میدانند و تاریخ پربار گذشته همچنان بهعنوان بخشی مهم از ساخت ذهنی مردم و سیاستمداران در هر دو کشور اهمیت دارد و تاثیرات مستقیمی بر سیاست خارجی آنها میگذارد؛ تمدنهایی که دارای وجوه تفاوت اساسی با تمدن مسلط غربی هستند. اما این وجوه متمایزکننده تمدن ایرانی و روسی الزاما توسط بازیگران بزرگ بینالمللی به رسمیت شناخته نمیشود و این به آن معنی است که هم ایران و هم روسیه، اعتبار و جایگاهی را که خود را محق آن میدانند بهدست نیاوردهاند.

این عدم شناسایی مشترک، برای هر دو کشور دردی مشترک است. مسالهای که در ایران سالهاست با طرح ایده «تمدن ایرانی-اسلامی» برای رفیعتر ساختن تمایزات فرهنگی ایران و سایر نقاط جهان مطرح شده تا شاید در سایه دستاوردهایش زمینه شناسایی جهانی را فراهم آورد. در روسیه نیز پس از دور سوم انتخاب پوتین در ۲۰۱۲، مساله عدم شناسایی تمدنی بهصورت وسیعی مورد توجه قرار گرفت. واقعیت آن است که ایران متناسب با جایگاهی که برای خود قائل است در تنظیم معادلات خاورمیانه بهعنوان یک قدرت منطقهای مشارکت داده نشده است و روسیه نیز متناسب با تصور خود بهعنوان یک قدرت جهانی در مدیریت جهانی توسط آمریکا بازی داده نشده است. به این ترتیب عدم شناسایی در تناسب با تصویر از خود، اولین زمینه ادراکی مشترک و بنیادین در نزدیکی دو کشور است. همچنین، ایران و روسیه بیش از هر زمان دیگری در طول تاریخ ۵۰۰ ساله ارتباط پر فراز و نشیبشان به برآورد تهدید مشابهی رسیدهاند. به این معنی که فهم و احساس از تهدید در تهران و مسکو به یکدیگر نزدیک شدهاند.

نتیجه طبیعی به رسمیت شناخته نشدن توسط نظم جهانی موجود، احساس تهدید هویتی است. هر دو کشور احساس میکنند هویتهای منحصربهفرد ملیشان توسط غرب در معرض تهدید قرار گرفته است. به این ترتیب غرب برای ایران و روسیه منبع یک تهدید هویتی مشترک است. ایران از تهاجم فرهنگی و تلاش برای تضعیف هویت ایرانی-اسلامی میگوید و روسیه از تلاش غرب برای تضعیف هویت ملی روستباران سراسر جهان و تضعیف نیروهای محافظهکاری میگوید که هویت مسیحی روسی را نمایندگی میکنند. تهدیدات علیه ثبات داخلی موضوع مشترک دیگری میان دو کشور است. انقلابهای رنگین و بهار عربی که هر دو بهعنوان تلاشهای خارجی برای تغییر رژیم دولتهای ملی توسط قدرتهای غربی حمایت شده بودند اصلیترین منبع تهدید ثبات داخلی علیه رژیمهای سیاسی مستقر در تهران و مسکو است. در واقع نهادینه شدن سیاست تغییر رژیم که علیه دولتهایی که سیاستی مشابه غرب ندارند پیگیری میشود، در دو سوی خزر نگرانی امنیتی مشترکی ایجاد کرده است. تحریم نقطه اتصال دیگری است که در ترکیب با سیاست تغییر رژیم به دنبال افزایش فشار بهویژه ایجاد فشارهای اجتماعی بر دولتمردان دو کشور است.

اگرچه نگرانی مسکو از تحریم، دیرتر از تهران شکل گرفت اما اکنون تحریم، تهدیدی مشترک برای هر دو کشور است.  تروریسم و بهویژه افراطگرایی وهابی و سلفیگری جنبه دیگری از تهدید مشترک دو کشور در زمینه ثبات داخلی است که اتفاقا بخش مهمی از نگرانیهای امنیتی دو طرف را تشکیل میدهد. بهویژه آنکه روسیه، نگرانیهای مهمی درخصوص رشد بیشتر این پدیده در قفقاز دارد و حملات داعش به تهران نیز نقطه عطفی در برآورد تهدید ایران از تروریسم وهابی بوده است. در سطح تهدیدات منطقهای، برآورد تهدید ایران و روسیه بیشترین واگرایی را دارد اما همچنان دو موضوع گسترش ناتو به شرق و حضور نظامی آمریکا در منطقه بستر برآورد تهدید مشترک را فراهم آوردهاند. بهنظر میرسد تحولی اساسی در روابط ایران و روسیه پدید آمده است، زیرا مولفههای جدیدی به این رابطه افزوده شدهاند که پیشتر در روابط فیمابین دیده نشده بودند. همین جنبههای جدید است که قضاوت درخصوص آینده روابط را به کمک گزارههای کلیشهای تاریخی همچون بیاعتمادی و خاطرات تاریخی منفی، غیردقیق و پرخطا میسازد. ایران و روسیه اکنون با تهدیدات مشابهی روبهرو هستند.

این روند نزدیک شدن روابط امنیتی میان دو کشور، حکایت از شکلگیری فهمی مشترک درخصوص تهدیدات امنیتی دارد. ادراک جدیدی که در روابط گذشته دو کشور مسبوق به سابقه نیست. در عین حال هر دو کشور از نظم امنیتی مستقر بینالمللی ناراضی هستند زیرا قدرت تاریخی آنها در مناطق نفوذشان را به رسمیت نمیشناسند. این عدم شناسایی تهدیدات هویتی ساختاریافتهای را نیز علیه هویت ملی هر دو کشور وارد میسازد. به این ترتیب همگرایی امنیتی ایران و روسیه نه بهواسطه نزدیکی سطحی منافع تاکتیکی در مجموعهای از پروژههای امنیتی مشترک بلکه به دلیل نزدیک شدن ادراک و برداشت هر دو کشور از ساختار تهدیدات بینالمللی علیه رژیمهای سیاسیشان است. تا زمانی که عوامل سازنده تهدید در سطح بینالمللی علیه دو کشور تغییر نکنند، روند نزدیک شدن ادراک از تهدید ایران و روسیه استمرار خواهد یافت و امنیت همچنان بهعنوان لکوموتیو روابط دوجانبه عمل خواهد کرد. سفرهای اخیر مقامات دو کشور از جمله سفر دکتر روحانی به سوچی را باید از این منظر مدنظر قرار داد.

برچسب ها:
مشاهده نظرات