در حال دریافت خبر
در حال دریافت خبر
انتظارات بازار ارز پس از تحریم
بانکداران و اقتصاددانان در یک نشست تخصصی بررسی کردند
بازار ارز و متغیرهای مهم آن بهویژه نرخ ارزهای معتبر مثل دلار و یورو به ریال ایران و انتظارات فعالان در این بازار از مهمترین عوامل موثر بر اقتصاد کلان ایران و همچنین سایر بازارها مثل بازار کالا، بازار کار و بازار پول است. در حالی که روز گذشته وزیران خارجه ایران و ایالات متحده امریکا گام تازهیی دستکم در حرف برای رسیدن به نوشتن متن توافق جامع هستهیی برداشتند در تهران و در یکی از فعالترین پژوهشکدههای ایران نیز دو بانکدار، شامل حسن معتمدی معاون سابق ارزی بانک مرکزی و مدیرعامل فعلی بانک اقتصاد نوین، غلامعلی کامیاب معاون ارزی بانک مرکزی، دو اقتصاددان شامل محمدمهدی بهکیش و جلالی نایینی و همچنین یحیی آلاسحاق یکی از اعضای اصلی پارلمان بخش خصوصی درباره آینده بازار ارز و انتظارات فعالان از این بازار پس از رفع تحریمها سخن گفتند. آنچه میخوانید، سخنان حاضران در این میزگرد است:
جلالی نایینی: برای آشنایی با فضا و شروع بحث لطفا بگوئید چه عواملی موجب ثبات نرخ ارز طی دو سال اخیر و همچنین ثبات نسبی آن پس از بیانیه لوزان بودند؟
معتمدی: به نظرم دلیل اول خروج تقاضاهای کاذب و هیجانات زیادی بود که در بازار وجود داشت. دلیل دوم افزایش عرضه بود. همچنین وجوه آزاد شده ارزی ایران یکی دیگر از دلایل ثبات میتواند باشد. در کنار اینها بازارهای دیگر که مهمترین آن بازار پول است که فرصتهای بیشتری را فراهم کرد. به نحوی که طی دو سال اخیر نرخ بازدهی این بازار 2 تا 4درصد افزایش پیدا کرده است. که تمام این عوامل در کنار مثبت شدن رشد اقتصادی موجب ثبات در بازار ارز شده است.
کامیاب: خوشبختانه از شروع کار دولت یازدهم شاهد ثبات بازار ارز بوده و هستیم. به هر حال در کشور ایران تورم بالایی وجود داشت که این تورم خوشبختانه از 45درصد به 35درصد وامسال نیز 15.6درصد رسیده است. به هر حال مدیریت نرخ تورم یکی از شاخصههای اصلی است که عملکرد دولت در بخش اقتصادی را نشان میدهد. معتقدم یکی از دلایل اصلی ثبات بازار ارز پس از روی کار آمدن دولت یازدهم اعتماد مردم به دولت وعملکرد صحیح و عقلانی آن بوده است. همچنین مذاکرات هستهیی که سال 92 آغاز شد و ادامه آن به بیانیه لوزان ختم شد در ثبات بازار اثر نیز بسیار موثر بوده است. یکی از علتهای اصلی همین مذاکرات است. چون بازار به مذاکرات بسیار حساس است. در بیانیه لوزان یک توافق کلی حاصل شد و عملا اتفاق خاصی نیفتاده است. فعلا منتظریم که توافقات به جزییات نوشته شود و به امضا برسد و عملیاتی شود. ضمن اینکه اگر بیانیه لوزان اثر خاصی بر بازار نداشت به این علت است که هنوز عملا اتفاق خاصی رخ نداده است. نکته دیگر که فکر میکنم در ثبات بازار بسیار موثر است اتفاقی در کشور ما رخ داده وآن این است که دیگر تنها منابع ورودی ارز به کشور تنها از طریق صادرات نفت نیست و نفت تنها منبعی نیست که نیازهای ارزی را تامین میکند. در واقع یک رقیب بسیار قدر قدرت در این زمینه برای بانک مرکزی ایجاد شده است و آن هم صادرات کالاهای غیر نفتی است. حجم صادرات کالاهای غیر نفتی خیلی بالاتر رفته است. تقریبا بخش اعظم بازار یا حتی در مواردی کل بازار آزاد را در مقاطعی همین صادرات کالاهای غیر نفتی جواب میدهد. این عامل بسیار مهمی است وتابع افزایش یا کاهش قیمت نفت یا افزایش –کاهش حجم صادرات نفت نیست. چون خوشبختانه رویکرد دولت نسبت به صادرات کالاهای غیر نفتی بسیار مثبت و سازنده بوده است. کلا بحث پیمانهای صادراتی یا الزام صادرکنندگان که قبلا وجود داشت به برگرداندن و تحویل درآمد حاصل از صادرات به سیستم بانکی با قیمت دولتی را کنار گذاشته است و صادرکننده آزاد است که درآمد خود در هر جایی که میخواهد نگهداری کند. اما به هر حال اصل حاصل همه این اقدامات این است که صادرکننده مجبور است تا درآمد خود را داخل کشور بیاورد. برای اینکه اگر نیاورد نمیتواند کار و تولید خود را ادامه دهد. سیاست خیلی هم موثر بوده است. صادرکنندهای کالاهای غیر نفتی هماکنون هستند که عمده عرضه ارز در بازار کشور را بر عهده دارند و بازار را تقریبا اداره میکنند.
بهکیش: کنترل بازار ارز با کنترل قاچاق
نرخ ارز را معمولا مبادلات بینالمللی هر کشور معلوم میکند. ولی در کشور ما نرخ ارز دو پایه اصلی دارد. یکی انتظارات و نحوه چگونگی شکلگیری آن در جامعه است. دوم نرخگذاری بانک مرکزی است. در نتیجه بین این دو نرخ نوسان میکند. بعد از اتفاقی که اخیرا افتاد انتظارات این بود که نرخ ارز پایین بیاید. حتی در یک زمانی هم مشاهده شد که رییس بانک مرکزی در نرخگذاری دخالت کرد وگفت که از فلان مقدار نباید پایینتر بیاید. البته این کار خیلی در جامعه سر وصدا کرد که چرا بانک مرکزی مانع از پایین آمدن نرخ ارز شد. اظهارنظر بانک مرکزی انتظارات را تغییر داد. انتظارات جامعه وگروهی هم غیر کارشناسی معتقد بودن که نرخ ارز باید پایینتر بیاید ولیکن اظهارنظر رییس بانک مرکزی در آن وقت انتظارات را تغییر داد. بنابراین در بازار احساس شد که بانک مرکزی اجازه پایین آمدن نرخ عرض را نخواهد داد. به همین دلیل بانک مرکزی مورد انتقاد شدید قرار گرفت. اینکه نرخ تعیین کرده بودن من هم منتقد بودند ولیکن اینکه مانع از پایین آمدن هیجانی نرخ ارز شدند عمل مثبتی بود. چون انتظارات به صورت هیجانی در کشور ما میتواند تعادلها را به هم بزند. این اتفاق در جهت پایین آمدن نرخ ارز را دیدهایم و ممکن است در جهت مخالف آن نیز بیافتد. در این میان نقش بانک مرکزی بسیار مهم است به نحوی که اظهارنظر آن نیز میتواند انتظارات بازار را تغییر بدهد. نکته دیگر حجم صادرات یا منابع حاصل از صادرات زیاد شده است. البته صادرات ما به سه بخش میعانات گازی، پتروشیمی و صادرات کالای غیرنفتی تقسیم میشود. یعنی دوسوم آن نفتی است. البته ظاهرا برخی از واحدهای پتروشیمی خصوصی شدهاند و ولی کنترل بخش زیادی از آن در اختیار دولت است. از سوی دیگر رسما گفته میشود که 20میلیارد دلار کالای قاچاق و مقداری هم از قاچاق مواد مخدر میآید. این حجم به نظرم تاثیر بسیاری در تعیین نرخ ارز در بازار دارد و تعادلی که در بازار وجود دارد را به هم میزند. اگر بتوانیم منابع قاچاق را کنترل کنیم و کالا به صورت رسمی وارد وخارج کشور شود آن وقت کنترل بازار ارز هم مقداری قابل مدیریت میشود. ولی آن چیزی که الان نسبت به آن حجم قاچاق یا بازار غیر رسمی وجود دارد باعث میشود که نرخ بهشدت نامتعادل بشود. همین طور که الان هم در بازار پول مشکل داریم. بازار غیر رسمی پول باعث شده است که نرخ بهره بانکی بهشدت نامتعادل بشود. اگر بازار غیر رسمی را نتوانیم کنترل کنیم قطعا بانک مرکزی هم مدیریت مناسبی داشته باشد. قطعا برای اینکه رویکرد صادراتی داشته باشیم باید به میزان تفاوت تورم بازارهای مورد هدف وبازارهای داخلی نرخ ارز نیز کم و بیش در آن حدود باید تغییر کند. یعنی خود بازار باید این تغییر را ایجاد کند. بنابراین اینکه در آینده هر اتفاق بینالمللی و سیاسی بیفتد و نرخ ارز به طرف پایین حرکت کند به نظر من یک خبر خطرناکی است. البته ثابت شدن نرخ ارز خوب نیست چرا که نرخ آن باید بر اساس عرضه و تقاضای واقعی تعیین بشود.
آل اسحاق: تصمیمگیری در رابطه عرضه و تقاضای نرخ ارز که عامل اصلی تعیین نرخ است تابع فضایی است که عرضه یا تقاضاکننده از آن فضا چه برداشتی دارند. نقش اصلی بر اساس برداشت خودشان از مجموعه علل و حوادثی است که ایجاد میشود. پایه دیگر واقعیتهای اقتصادی است. تقاضای ارز میتواند یک تقاضای تجاری، پس اندازی یا برای سود آوری و از این قبیل مسایل است. این عرضه وتقاضا هم در باب تجاری و غیر تجاری بازتابی از برخورد یا نمودی است فضای موجود است. البته باید توجه داشت که واقعیتها و حقیقتها یک بحث است وبرداشت من از آن یک بحث دیگر. نمود واقعیت یا نمود حقیقت غیر خود حقیقت است. آنچه که مهم است برداشت تصمیمگیر در آن لحظه است. پس بحث بر سر تشخیص فضا است. تمام هنر مسوولان و مدیرانی که میخواهند به بازار ارز نظم بدهند تشخیص این فضا و عوامل تاثیرگذار بر آن است. در واقع توان واعتماد مدیربه تصمیمی که برای مهار بحران و تلاطم اتخاذ میکند بحث اول است. یعنی آیا آن مدیر یا مجموعه توان انجام کار دارند یا خیر. حتی از نشستنش روی صندلی نیز قابل تشخیص است که آیا با اعتماد مینشیند و حرف میزند یا با تردید. اگر بخواهم کمی فضا را به عنوان کسی که دست اندر کار است تحلیل کنم باید بگویم اعتماد به مدیران نظام بانکی در جامعه از یک ضریب نسبی خوب برخوردار است. این اعتماد یک عامل بسیار مهم است. همچنین به نظرم مجموعه دستاندرکاران بازار اقتصاد، به مدیریت بانک مرکزی و توان، تجربه ودانش آنها در حوزه ارز اعتماد نسبی دارند. دیگر اینکه در رابطه با شرایط خارجی کشور، اعتماد نسبی بر خوش خیم بودن داستان است. یعنی به سمت حل شدن مسایل در حال حرکت است. اگر اوضاع درست شود با مجموعه ذخایر، امکانات و منابعی که در اختیار داریم سیستمی که هزینه زا است کنار میرود. ضمن اینکه درست شدن موضوع باعث میشود که هزینهها کمتر و عرضهها و ارتباطات بیشتر میشود. همچنین منابعی که در خارج کشور مانده است وارد بازار داخلی میشود. در رابطه مسایل مربوط به حجم تجارت ونقل و انتقالات مالی نیز شرایط بهتر خواهد شد که موجب افزایش تقاضای بیشتر ارز خواهد شد. در کنار اینها اگر نرخ سود بانکی نیز کاهش پیدا کند مقداری زیادی از حجم نقدینگیای که در بانکها هست دنبال بازار دیگری خواهند گشت. یکی از نزدیکترین بازارها هم بازار ارز است. از سوی دیگر یک سری مسایل هم هستند که شامل تحریم نمیداند اما به دلیل ترس از برخورد دچار خود تحریمی شده بودیم که الان این مساله هم بر طرف شده است. لذا مقدار زیادی فضا امید عملیاتی اثر کرده است. در جمعبندی باید بگویم که مساله تعیین نرخ ارز بر اساس عرضه و تقاضا نسبت به تشخیص، درک و فهم از فضا موجود است. همانطور که اشاره کردم بین مفهوم ومراد اختلاف است. به عنوان مثال من آنچه که مرادم هست را بیان میکنم از مفهوم که برداشت میشود برای هر کسی متفاوت است. تشخیص این فضا یک عامل عمده در مدیریت است. در واقع تشخیص جامعه از فضا مثبتتر است تا منفی.
جلالی نایینی: نقش ارزهای تحصیل شده از صادرات غیر نفتی در بازاربیشتر شده است و این مکانیزم عرضه را متنوع کرده است. دیگر اینکه فضا و انتظارات مثبتتر شده است. با این وضعیت کف نرخ ارز لنگر بانک مرکزی است و بالا و پایین آن معمولا انتظارات است. بازار ارز یک بازار دارایی است. این بازارمعمولا به اخبار وتحولات آینده عکس العمل نشان میدهد. برخی از اینها پایه بنیادین اقتصادی دارند وبرخی سوداگرانه. در بازارهای کم عمق مانند بازار ارز ایران، اخباری که صحت ندارند یا درجه پایینی از صحت دارند میتوانند بازار ارز را متحول کنند وروند نرخ ارز را تغییر بدهند. نوسانات بالای نرخ ارز هم در پی خود چند گرفتاری دارد. به جای اینکه سریعا صادرات غیر نفتی را زیادتر کند باعث منقبض شدن تقاضای کل میشود. همچنین اثر آن بر انتظارات تورمی بالا است. بنابراین حالا که صادرات غیر نفتی عرضه را در بازار ارز تقویت کرده است پرسش این است راهبردهای عملیاتی جهت کاهش اختلالات بازار ارز چه باید باشد؟ همچنین اگر به توافق نرسیم چه باید کرد؟
یکسانسازی پیش از توافق
معتمدی: به هر حال این احتمال وجود دارد که شرایط بهتر نشود. طبیعی است که تمام اتفاقات مثبتی که باعث ثبات شده است معکوس شود وخودش را نشان بدهد. در این حال ارز به عنوان یک ابزار حفظ دارایی تلقی میشود. در این حالت باید توجه داشته باشیم که مجددا تقاضایهای سوداگرانه به سمت بازار ارز حرکت میکند. انتظارات فعلا مثبت است و اگر فرض را بر عدم توافق قرار دهیم مطمئنا شرایط بدتر خواهد شد، چرا که به دلیل وضعیت نااطمینانی که ایجاد میشود افراد برای حفظ ارزش داراییهای خود ترجیح میدهند به خرید ارز و طلا روی آورده و با ایجاد تقاضای سوداگرانه وضعیت بهگونهیی پیش میرود که باید منتظر افزایش نرخ ارز در بازار بود که البته باید تدابیر لازم برای این موضوع پیشبینی و اندیشیده شده باشد. بنابراین به نظرم باید پیش از آنکه توافقی انجام شود، یکسانسازی نرخ ارز اجرایی شود. در این حالت میتواند از نوساناتی که ممکن است پیش بیاید، جلوگیری کرده و کنترل بهتری بر بازار داشته باشند. تا فرصت باقی است باید یکسانسازی نرخ ارز بطور جدی در دستور کار قرار گیرد، حتی اگر قرار باشد نرخها به سمت بازار حرکت کند، چرا که بانک مرکزی نباید تنها متکی به منابع نفتی بوده و منتظر افزایش ارزهای این بخش باشد، این در حالی است که در بسیاری از کشورهای دنیا که نرخ ارز یکسانسازی شده منابع آنها تنها از نفت یا یک بخش خاص تامین نمیشود. به نظرم پیش از آنکه به این نقطه برسیم بانک مرکزی باید یک سانسازی نرخ ارز را آغازکند.
جلالی نایینی: به نظر شما نرخ سود بانکی ابزار مناسبی برای کنترل نرخ ارز وتورم است؟همچنین به پرسش اصلی نیز پاسخ بدهید؟
کامیاب: ارز مقولهیی مجرد و در خلاءنیست. به هر حال عوامل مختلفی دست به دست هم میدهند و نرخ ارز را بالا و پایین یا تعیین میکنند. یکی از اینها مسایل مربوط به نرخ سود است. اقتصاد ایران طی دو سال اخیر روند رشد را تغییر داد مثبت شد. این روند هم تقاضای ارز را بالا میبرد و هم تولید وامید را بالا میبرد. همچنین اثر مثبتی هم بر بازار ارز میگذارد. قطعا سیاستهای پولی و تعیین نرخ ارز قطعا بر بازار ارز اثر میگذارد اما تنها همین نیست. به هر حال رفتار بورس اوراق بهادار و بازار سرمایه نیز بر نرخ ارز اثر میگذارد. همچنین رفتار مردم نیز به سمت وسوی حرکت سرمایه هم اثر میگذارد. هنر این است که بتوانیم تعادلی در بین تمام اینها ایجاد کنیم. وقتی درباره ارز صحبت میکنیم تنها نمیتوان به مقوله عرضه و تقاضا نگاه کنیم. به عنوان مثال روسیه را داریم که در جریان اوکراین ارزش پول آن نصف شد. دو کار آنها انجام دادند. یکی دخالت بانک مرکزی به وسیله عرضه ارز با ارقام بسیار قابل توجه به بازارویکی هم افزایش نرخ سود بود. من از رییس کل بانک مرکزی روسیه پرسیدم که چه قدر روی نرخ سود تاکید کردید وچه قدر روی عرضه. حضور در بازار زیاد نبود و اما نرخ سود را ادامه دادند وتاکید بیشتری داشتند. در حال حاضر به 51روبل در برابر 1دلار رسیدهاند. این رقم برای ماه پیش 60روبل بود. با همین سیاستها توانستند بیستدرصد ارزش پول خود را بالا ببرند. ما هم باید تمام اینها را مد نظر قراردهیم. اما بالاخره تولید تجارت، نرخ سود ونرخ ارز را هم باید ببینیم. باید بین اینها تعادل ایجاد کنیم. اگر درمورد ثبات بازار ارز صحبت میکنیم یا درباره رونق و رکود زیاد صحبت میکنیم؛ هدف چیز دیگری است. نرخ ارز که هدف نیست اگر این ثبات را ایجاد میکنیم دنبال هدف دیگری هستیم. هدف ما رشد اقتصاد، رواج تولید، تجارت و نهایتا فراهم کردن شرایط زندگی بهتر برای مردم کشور باید باشد. بنابراین بین تمام اینها باید تعادل ایجاد کنیم. یکی از عواملی که روی بازار اثر میگذارد بحث سفته بازی است. متاسفانه در بازار ما آرام آرام در حال نهادینه شدن است. کاری که در سال گذشته انجام دادیم برای نخستینبار مقررات ناظر برای عملیات ارزی صرافیها را تدوین و ابلاغ کردیم. خوشبختانه اثر خوب و مثبتی بر عملکرد بازار داشته است. یک سری عملیاتی را فعالان بازار یا واسطهگران و دلالان انجام میدادند معاملات فردایی بود. این معاملات صوری است و تصفیهیی ندارد. این کارباعث گمراه شدن بازار و بالا و پایین شدن بازار میشود و از نوسانات نرخ ارز این افراد سود میبردند. یک عدهای نفعشان در این است. قطعا کسی منکر این نیست که براساس رقابت واقعی یا بر اثر واقعیت اقتصادی کشور نرخ ارز پایین برود ولی اگر افرادی بخواهند رفتار هیجانی ایجاد کنند و نرخ را برای یک رو پایین ببرند و روز دیگر بالا، وظیفه ما است که آن را کنترل کنیم واجازه سوءاستفاده از بازار را ندهیم. فکر میکنم اگر بتوانیم رفتارهای هیجانی واقدامات سوداگران وسفته بازان در بازار را کنترل کنیم، حتی در زمانی که با 1+5 به توافق نرسیم، بازار میتواند به تعادل برسد. مشروط به اینکه بتوانیم این طرف را کنترل کنیم. خوشبختانه اقتصاد ایران پویا است وبا توجه به اقدامات و سیاستهای اقتصادمقاومتی قابل کنترل است. ضمن اینکه باید واقعیتها را بپذیریم به هر حال شرایط در صورت توافق یا عدم توافق متفاوت خواهد بود. بنابراین بدون شک باید برنامه داشته باشیم بانک مرکزی و دولت اصولا این سیاست را دارند که همیشه برای هر دو حالت را در نظر میگیرد واز اول تمام سناریوهای را مد نظر قرار میدهد. البته یک مقدار هم انتظارات از توافق خیلی بیشتر از آنچه ما فکر میکنیم در جامعه بزرگنمایی شده است. خوشبختانه اساس سر جای خود قرار دارد ولی به هر حال در همین شرایط سخت که ارتباطاتمان خیلی هم روان نیست ولی باز هم بازار وکشور اداره شده است. امکان کنترل بازار وجود دارد. بایستی سعی کنیم که خود عوامل اقتصادی بازار را کنترل کند.
بهکیش: البته نباید زیاد به گذشته افتخار کرد درست است که اداره شده ولی با هزینه 800میلیارد دلاری. اشاره کردم که دو موضوع را را بانک مرکزی یا دولت باید مدیریت کند یکی انتظارات ودیگری خود عرضه و تقاضای ارز در بازار است. مدیریت انتظارات خیلی پیچیدهتر است. چون عوامل متعدد همراه با هدفگذاریای است که برای اداره مملکت دارد.
اگربخواهیم به سمت خودکفاشدن پیش برویم و توافقی صورت نگیرد باید به سوی اقتصاد بستهتر سوق پیدا کنیم، اقتصاد بستهتر یعنی صادرات و واردات کاهش یابد البته به این معنا نیست که واردات ما بیشتر از صادرات باشد در آن موقع یک ارز خارجی مثل نفت باید آن را تامین کند اگر با این پیشزمینه پیش برویم توافق صورت بگیرد و روابط تسهیل شود هدف اقتصادی این است که اشتغال افزایش یابد، درآمد افزایش یابد تنها از طریق صادرات و راهی جز صادرات وجود ندارد از طریق اقتصاد خودکفا نمیتوان به رشد اقتصادی رسید شاید بتوان نیاز اولیه مردم را برطرف کرد. صادرات تولید را به همراه خود میآورد میدهد کالاهایی تولید میشود که امکان صادرات آن است درحالی که ما کالاهایی را تولید میکنیم که به میزان 50 سال از نیاز داخلی را برطرف میکند این روش رو به تغییر است این را هنوز دولت ماهضم نکرده است بخشنامهیی که در مورد تثبیت قیمتها صادرکرد نشاندهنده عدم درک موقعیت جدید بینالمللی است این رویه اگر در مورد ارز انجام شود بسیار مشکل ساز خواهد بود. این بخشنامه بسیار کلی است و نمیتوان گفت ارز را دربرنمیگیرد باید هرچه سریعتر در این بخشنامه تغییراتی ایجاد شود اگر نگرشی مناسبی نداشته باشیم و هدف ما به سمت خودکفایی نباشد این بخشنامه مشکلی ندارد درحال حاضر و در زمان اعمال شدید تحریم، بازارهای غیررسمی به خوبی جایگاه خود را در کشور پیدا کرده است و کالاهای قاچاق هم از ایران و هم از خارج کشور مبادله میشود دروازههای دنیا بازشده است تعرفههای بازرگانی بهطور متوسط 3 تا 4درصد است و در ترکیه حدود 10درصد است بنابراین درصورت جلوگیری از ورود کالا، راه برای کالای قاچاق باز میشود.
مدیریت بازار برعهده بانک مرکزی است و کارشناسان باید در این زمینه یاری کنند دولت باید به بانک مرکزی کمک کند بخشنامه ده روزقبل دولت مخالف هرگونه برنامهریزی به سوی گشایش است دولت باید هرچه سریعتر در این زمینه فکر اساسی کند زیرا در صورت اجرای این بخشنامه ایران به سمت اقتصاد بسته حرکت میکند و معنای این بخشنامه عدم توافق است و در این صورت باید درتعریف بازار دوباره بازنگری شود.
جلالی نایینی: درمورد مدیریت انتظار ظرف یکسال گذشته چندین مورد برای چارچوبهای نوین سیاستگذاری پولی براساس هدفگیری تورم شکل گرفته سیاست مطلوب برای ارتباط با آحاد اقتصادی و شفافیت و چگونگی مشخص نمودن سیاستها و تعهد به آنها و چگونه این ارتباط میتواند کمک کند.
آل اسحاق: اگر بحث آینده نگری است و اینکه اگر توافق شود یا نشود باید گفت اگر توافق نشود فعالیت بانک مرکزی بسیار آسانتر از زمانی است که توافق صورت گیرد اگر توافق شود یک نظام مدیریتی بسیار جامعی با توجه به شرایط نیاز است زیرا تحول عظیمی در حوزههای اقتصادی اتفاق میافتد که اگر حوزه به درستی مدیریت نشود تداعی ضرب المثل از قضا سرکنگبین صفرا فزود میشود و مدیریت بانک مرکزی در شرایط فعلی آسانتر است بحث نرخ ارز برآیند مسایل مختلف است و انتزاعی نیست، یک بحث رابطه نرخ ارز با شاخصهای کلان اقتصادی است سیاستهای کلی آینده چگونه پیشبینی میکند باتوجه به اینکه محوریت آن کنترل تورم در مقابل رکود تورمی آیا به همین آهنگ ادامه میدهد آیا اقتضائات از جانب نظام بانکی میگذرد به گونهیی نیست که اتفاقات دیگری عملی شود اگر سیاستها عوض شود حجم بیکاری، نقدینگی، بحث عرضه و تقاضای ریال، مسایل اجتماعی و... کلانهای اقتصادی ممکن است تغییر یابد، آنچه مهم است رابطه نرخ ارز با شاخصهای کلان اقتصادی و سیاستهای کلان است هرچه دورنما باشد باید نرخ ارز به همان صورت مدیریت شود. نکته دوم درد رابطه با مسایل خارجی در خصوص عرضه و تقاضای ارز و مشکلاتی که ایجاد خواهد کرد زیرا ایران سی سال به همین شکل ادامه داده است در حوزه نظامی بحث متفاوت است اما درحوزه اقتصاد بدنه اقتصاد در این زمینه واکسینه شده است و مسایل سختتر شده است پاتک قضیه در رابطه خارجی گشایش و تسهیل درحوزه صادراتی است و البته هزینههایی تحمیل میشود که ایران برای افزایش صادرات باید این هزینهها ازجمله هزینه ریسک، هزینه مقرراتی، هزینه مالی و... را به عنوان هزینه سیاسی و مالی باید بپذیرد باید امر صادرات تسهیل شود زیرا زمینه فراهم است حوزه کشورهای همسایه در این زمینه اولویت دارد درابتدا باید به داشته توجه کرد نه آنچه تصور میکنیم که خواهیم داشت، درحال حاضر با توجه به محدودیتها، ایران بازارهایی در میان کشورهای همسایه دارد به عنوان نمونه 12 میلیارد دلار بازار عراق، 10 تا 15 میلیارد دلار بازار ترکیه و... وجود دارد درواقع سیصد میلیون نفر در کشورهای همسایه وجود دارد درواقع ایران تاکنون روابط و مبادلاتی را باکشورهای دنیا برقرارکردهایم گاهی باید چشمها بسته شود زیرا در شرایط غیرعادی قرار داریم و نباید با ابزار عادی ارتباط برقرارکرد و باید مواد مدیریت بحران را اجرایی کنیم، در این شرایط نمیتوان مقررات شرایط عادی را اجرایی کرد زیرا درصورت عملیاتی کردن مدیریت عادی هزینههایی به کشور تحمیل میشود که این هزینه به مراتب بالاتراست.
جلالی نایینی: ازمصادیق مدیریت بحران چند نمونه را اشاره کنید:
دررابطه با مقررات حاکم بر صادرات یک بند شش مادهیی را برای تسهیل صادرات مورد بحث قراردادیم که همان زمان این نکته بیان شد که نباید مسایل مربوط به مالیات، بیمه و تسویه حسابهای گذشته و... را به صادرات متصل کرد درحال حاضر باید سنگهای مختلف برداشته شود نکته بعدی همین مسایل غیرعادی نیاز به فرماندهی ویژه و ستاد عملیاتی دارد اگر پذیرفتهایم که اعمال تحریمها یک جنگ اقتصادی است و طرف مقابل از ابزار اقتصاد و ارز برای مقابله با ما استفاده میکند و برای این موضوع نقشه راه مشخص دارد برای خنثی کردن این اقدامات باید ستاد عملیاتی و نقشه راه مشخص با شرایط زمانی و مکانی کنونی نیاز است که دراین مورد جایگاه و محوریت بانک مرکزی اساسی است یعنی پیشنهاد این است که درصورت ادامه تحریمها و عدم توافق باید بلافاصله ستاد فراقوایی تمامی مسایل را دردست گیرد و همه قوانین تابع این جریان باشد زیرا جنگ، جنگ اقتصادی است و محوریت و ابزاری که دشمن انتخاب کرده است مسایل مربوط به بانک مرکزی و ارز است دراین ستاد بانک مرکزی باید اقتدار بالایی در اداره امور داشته باشد درواقع شرایط تک- پاتک و وضعیت بحرانی این است که نیاز به ستاد، نقشه راه، انضباط و اقتدار دارد در این شرایط نباید به دلیل وجود اقتصاد آزاد هر اقدامی صورت بگیرد زیرا این شرایط عادی است درواقع شرایط جنگ است همه باید بسیج شوند و مدیریت جنگ مدیریت ویژه است. بانک مرکزی که میخواهد با اقدامات و تصمیمات دشمن مقابله کند باید توان و اقتدار لازم را داشته باشد. پیشنهاداین است چندنکته لازم است ایجاد ستاد فرماندهی فراقوایی منضبط و بااقتدار که بانک مرکزی باید توان راداشته باشد فضای کشورباید انضباط داشته باشد یعنی رسانه و مجموع سیستم رسانهیی باید در چارچوب داشته باشند مجموع عاملین اقتصادی در این شرایط نباید موسسات مالی و اعتباری اقداماتی را با واحد پول ملی انجام دهند که ریال بر تمامی حوزههای کشور اثر گذار شود یا 90 هزار میلیارد تومان دراختیار سازمانهایی باشد که بانک مرکزی اعلام کند که نمیتواند در این خصوص اقدامی را انجام دهد که این مسایل در راستای انضباط مالی نیست به عبارت دیگر یا نباید وارد جنگ اقتصادی شد یا درصورتی که وارد جنگ شدیم باید ابزار را هم به کار بندیم.
در عملیات اجرایی گشایش راه صادرات؛ حذف تمامی موانع ضوابط و مقررات دست و پاگیر و... نیاز است و نکته آخر اینکه باید روحیه اعتماد در کشور وجود داشته باشد و بانک مرکزی باید محکم ایستادگی کند زیرا درصورت عدم ایستادگی تقاضای ارزسه برابرمی شود، فرار ارز چندبرابر میشود، کالا عرضه نمیشود، ذخیره آهن، طلا، موادخوراکی و... با مشکل روبرو میشود و باید اقتدارکامل ایجاد شود. ایران باشرایط نامناسبتر از حال حاضر نیز روبرو بوده است با سه میلیارد دلار برای مبادله ده هزار قلم کالا مورد استفاده قراردادهایم.
مدیران اقتصادی گذشته و کنونی نظام بانکی بحران دیده هستند که با این شرایط بحرانی مواجه بودهاند پس باید به آن میدان داده شود ضمن اینکه دراین میان باید سیستمهای مدیریت بحران گذشته را نیز مورد استفاده قرارداد. اگر تحریمها لغو شود مدیریت به مراتب سختتر خواهد بود زیرا سطح مدیریت اقتصادی کنونی یعنی روابط، اطلاعاتها، استانداردهای کشور و... با سطح مدیریت جهان ده سال فاصله دارد که برای هم سطح کردن مدیریت نیاز به استراتژی ویژهیی است.
جلالی نایینی: برای مدیریت انتظارات راهکارهای متفاوتی وجود دارد یکی از راهها تک نرخی کردن ارز است آیا قبل از توافق یا در صورت عدم توافق میتوان ارز را تک نرخی کرد و درصورت تک نرخی شدن الزامات و راهکارها چه خواهدبود؟
معتمدی: تک نرخی کردن ارز نباید رها میشد و یکی از مسایلی که فضا را نوسانی کرد خروج بانک مرکزی از مدیریت بازار ارز پس از اعمال تحریمها و واگذاری مدیریت بازار قیمتها که سرنوشت منابع ارزی غیر بانک مرکزی گاهی ازسوی صرافیها و افرادی همچون جمشید بسمالله تعیین میشد البته منظوراین است که درصورت ادامه مدیریت گذشته بانک مرکزی نرخ ارز به سه هزار و 700 نمیرسید بلکه این روند ایجاد میشد و نوسانات به این شکل ایجاد نمیشد و اعتماد به بانک مرکزی حفظ میشد. درواقع هرچه سریعتر باید مدیریت بازار ارز باید دراختیار بانک مرکزی قرارگیرد و یک نظام شناورمدیریت بانرخ یکسان استقراریابد که درصورت توافق یا عدم توافق آثارو تبعات مثبتی ایجاد میشود البته بانک مرکزی نباید تنهادرصورت وجود منابع نفت مدیریت داشته باشد زیرا بانک مرکزی سایر کشورها منابع نفتی ندارند اما نظام یکسانسازی نرخ ارز را برعهده دارند دربازارکنونی ایران تعادل وجود دارد و بازار آزاد بازار متعادلی است روزانه نرخها مشخص میشود، خبرهای خوشی شنیده میشود، انتظارات افزایش مییابد و عرضه وتقاضا وجود دارد تنها نیاز است که این اسب سرکش نیاز به مهارکردن و سپس افسار دارد تا بتوان شرایط را بهتر از گذشته مدیریت کرد. درصورت توافق یا عدم توافق بهتراست نظام نرخ ارز یکسان شود و بانک مرکزی برآن مدیریت کند.
جلالی: اگر این اسب مهار شود اما زین اسب مناسب نباشد یا از جاده سنگلاخ عبورکنیم یعنی سیاستهای مالی ما باسایر سیاستها متناسب نباشد ممکن است اسب از بین برود؟
کامیاب: بانک مرکزی باید نرخ ارزرا یکسان سازی کند زیرا دونرخی یا چند نرخی بودن به سود اقتصاد کشور نیست البته یکسانسازی لوازمی را نیازمند است که منابع یکی از شرایط لازم است اما دراین میان ابزار کم است. بدینترتیب زمانی که یکسانسازی صورت گرفت تمامی نیازها ازطریق بازار ارزصورت میگیرد پس بازار باید ابزارهایی برای جابهجایی و مبادله مبالغ داشته باشد که بازار امکانات جابهجایی ندارد ایران درحال حاضر با بانکهای محدودی مبادلات اقتصادی داریم که با این بانکها چگونه میتوان مکانیسمهای گذشته یکسانسازی نرخ ارز تعبیه شده در سال 81 را مورد استفاده قرارداد اما این روند حرکت نرخ ارز ادامه نیافت. البته محدودیت روابط کارگزاری، محدودیت در نقل و انتقال و... یکی دیگر از دلایل توقف یکسانسازی نرخ ارز بود و هماکنون نیز روابط کارگزاری روانی نداریم و هنوز درحال حاضرازحواله بیشتراز اسناد اعتباری برای واردات استفاده میشود درنتیجه اگرچه حرکت کنونی بانک مرکزی به سمت یکسانسازی است و مشاهده میشود که مقدمات گذشته را بازنگری میکنیم و سیاستها د رهمان جهت است پس زمانی موفق خواهیم بود که منابع را درسطح بانکهای مرکزی به حرکت درآوریم قطعا موفق ترخواهیم بود تازمانی که محدودیتها وجودداشته باشد. درواقع بالاتر از تصمیم بانک مرکزی برای یکسانسازی نرخ ارز، الزام قانونی و تصمیم دولت بر این اقدام است، درنتیجه حرکت به این سمت تا زمانی که محدودیتهای بانکی وجود دارد باید گامها با احتیاط و باقدرت برداشته شود و نباید اقدامی صورت گیرد که نیاز به بازگشت و بازنگری داشته باشد که این موضوع باید درنظر گرفته شود که روابط بانکی بحثی بسیار جدی است.
بهکیش: درباره نحوه اداره بازار ارز یک سری تکنیک است که فکر میکنم بانک مرکزی در این زمینه به اندازه کافی تجربه دارد و همچنین کارشناسان خیلی خوبی که بتوانند بر اساس تجارب گذشته مدیریت کنند. به نظرم دو چیز باید به اینها اضافه کرد؛ یکی مدیریت انتظارات است. اینکه انتظارات را بتوانیم در قالب یک مجموعه به صورت سیستمی چگونه کنترل و اداره کنیم. در واقع مدیریت انتظارات سیستم میخواهد. ما فاقد این سیستم هستیم وباید هر چه زودتر آن راشکل بدهیم. بسیار سیستم پیچیدهیی خواهد بود. در بورسهای دنیا این سیستم وجود دارد که با آن انتظارات را مدیریت میکنند. ما هم باید در بازار ارز بتوانیم از این سیستم استفاده کنیم. نکته دیگر اینکه هر دوی مدیریت انتظارات ومدیرت نرخ باید جهتدار باشد. به نظر من جهت باید صادرات باشد. یادمان نرود که صادرات فعلی ما یک سوم میعانات گازی است که واقعا صادرات نیست. صادراتی نیست که بتواند به ایجاد اشتغال کمک کند. یک سوم هم پتروشیمی است که بیشتر سرمایه بر است نه کاربر. آنچه که اشتغال ایجاد میکند ورشد را به دنبال میآورد صادرات غیر از این دواست. آن هم محدود است. 12تا14 میلیارد دلار کل صادرات ما در این حیطه است. بسیار کم است ورشد منفی هم داشته است. نرخ ارز باید به گونهیی مدیریت بشود که صادرات کالای غیر نفتی افزایش پیدا کند. کالا باید ایجاد کنیم. با کم آبیای که به وجود آمده ساختار کشاورزی به کل در حال تغییر است. حتی ساختار صنعتی نیز تغییر خواهد کرد. فولاد بهشدت تغییر خواهد کرد. با اینها چه کار میخواهیم کنیم. بنابراین من تصور میکنم که مدیریت نرخ ارز بزرگتر از آن چیزی است که در داخل بانک مرکزی دارد اتفاق میافتد. در واقع هدف بودن صادرات سیستم را تغییر میدهد ونرخ ارز متناسب به آن باید تعیین شود. حال چه به توافق برسیم یا نه هر چه زودتر این سیستم در مملکت باید پیش بیاید. متاسفانه در این زمینه نشانههای خیلی روشنی از آن دیده نمیشود و عکس آن نشانههای بد مثل بخش نامه قیمتگذاری دستوری و تثبیت قیمتها دیده میشود.
جلالی نایینی: چه بخشی از ارقام صادرات غیر نفتی ناشی از واردات با ارز ارزانتر با هدف صادرات مجدد و نیز بهرهگیری از تسهیلات ونرخ ترجیحی ریالی است؟ این پرسش را هم در کنار پرسش اصلی پاسخ بدهید.
آل اسحاق: در رابطه با مساله یکسانسازی نرخ ارز خط باید همان خط باشد تردیدی در درستی این جریان وروند نباید داشت. ولی نکته این است که آیا انتظار و شرایطی که ایجاد میکنیم با واقعیتهای همخوانی دارد؟ لذا در بیان مسایل وارائه موضعات باید دقت کرد. برخورد با یکسانسازی تنها رسیدن به آن نباشد. بلکه میخواهیم مدیریت کرده وعمق نوسانات را کم کنیم. ضمن اینکه با توجه به شرایط و اقتضائاتی که در کشور داریم یکسازی نرخ ارز به این زودیها امکانپذیر نیست. البته به معنای نشدن نیست بلکه باید در یک بازه زمانی حرکت کرد وتا جایی که ممکن است و میتوانیم آن را به خط نزدیک ومدیریت کنیم. همچنین با توجه به عوامل موجود مهم انتظار ایجاد نکردن در همه حوزهها است. باید اجازه داد که در زمان خودش متولد بشود. در رابطه با صادرات هم باید بگویم که یک زمان از نظر درآمد ارزی نگاه میکنیم ویک زمان از نظر اشتغال وغیره. البته هر دو درست است ولیکن به نظر من با توجه به بحث درآمد ارزی در شرایط موجود باید اولویت را به آن داد. در حال حاضر این بحث مطلوبیت خود را دارد که فعلا نباید آن را ازدست داد. در خصوص مدیریت صادرات این دو در بسیاری از موارد به هم وصل است. ولی باید اینگونه نگاه کرد؛ مدیریت واردات جهت تولید برای صادرات. آنچه از واردات برای ما مهم است ارزش افزوده این بحث است که گاهی این دو به هم وصل هستند. اگر مواد اولیه، فناوری، تکنولوژی نیاید صادرات هم شکل نمیگیرد. ضمن اینکه قطع واردات مد نظر هیچ کس نیست ومدیریت آن مورد بحث است. چرا که واردات وصادرات به هم وصل هستند. انتزاعی نیست که یکی بد باشد ودیگری خوب. هر دو یکسان هستند وبه اصطلاح در یک باشگاه توپ میزنند. اگر این سیستم یعنی واردات در جهت تولید برای صادرات ومصرف بهینه داخلی را در نظر بگیریم به نظرم مقدار زیادی از مشکلات را میتواند حل کند. نوع، ترکیب، فناوری وقیمت کالا این نمیشود جزاینکه به گونهیی باشد که خریدار را جذب کند. اگر میخواهیم صادرات شکل بگیرد باید به خریدار فکر کنیم وبدانیم منافع ذینفعان چه هست. ضمن اینکه اگر به آن سمت رفتیم باید بدانیم راهی جزشراکت با صاحبان بازارها نداریم. اگر بخواهیم به این ایده برسید باید قبول کنیم عوامل مشارکت در بازار تسهیل، تسریع وقابل اعتماد بشود. در واقع با شریک داشته باشد و او اعتماد بلندمدت داشته باشد. یعنی اگر قرار باشد کالایی از من بخرد و دو روز بعد با عوض شدن و مقررات شرایط عوض شود حاضر به همکاری و شراکت با من نمیشود. اگر محور، صادرات است راهش این است که با صاحبان بازارهای دنیا زمینه برد –برد فراهم کرد. ضمن اینکه جرات تصمیمگیری بسیار مهم است. به این مقوله باید جامع نگاه کرد وبه مدیران نیز اقتدار لازم و حرفهیی را بدهند وریسک آن را نیز بپذیرند.
جلالی نایینی: هنگامی که ما چارچوب سیاستی پولی منظم و مناسب داشته باشیم. سیاست مالی نیز انضباطی باشد و قیمتها نیز مخدوش نباشد، یک چارچوب کلی به وجود میآید که افراد میتوانند صحیح تصمیم بگیرند. زمینه برای فساد کم میشود. مدیر هم جرات تصمیمگیری پیدا میکند.

دلار آمریکا
1,370,000 ریال-0.36
یورو
1,610,600 ریال-0.36
تمام سکه طرح قدیم
1,490,000,000 ریال-1.01
تمام سکه بهار آزادی
1,430,000,000 ریال-2.10
نیم سکه بهار آزادی
835,000,000 ریال-2.87
ربع سکه بهار آزادی
490,000,000 ریال-1.63
© ارانیکو 1404 - 1389 | تمام حقوق محفوظ است.
نظرات (1)