اخبار و مقالات

آگهی‌ها

کالاها

شرکت‌ها

دی اتانول آمین (DEA)

خریدار: :  بامداد پترو پارسان

1   کیلوگرم 1  ریال  
پیشنهاد فروش

سدیم کربنات (Sodium Carbonate)

خریدار: :  بامداد پترو پارسان

1   کیلوگرم 1  ریال  
پیشنهاد فروش

استیک اسید (Acetic Acid)

خریدار: :  بامداد پترو پارسان

1   کیلوگرم 1  ریال  
پیشنهاد فروش

اسید نیتریک (Nitric Acid)

خریدار: :  بامداد پترو پارسان

1   کیلوگرم 1  ریال  
پیشنهاد فروش

استیک اسید (Acetic Acid)

فروشنده: :  بامداد پترو پارسان

1   کیلوگرم تماس بگیرید   
سفارش خرید

دی اکسید تیتانیوم (Titanium Dioxide)

فروشنده: :  شیمی پل

1   کیلوگرم تماس بگیرید   
سفارش خرید

پلی پروپیلن (Polypropylene)

فروشنده: :  سالارشیمی

1   کیلوگرم تماس بگیرید   
سفارش خرید

اسید استئاریک (Stearic Acid)

فروشنده: :  آسا صنعت ساتیا

1   کیسه تماس بگیرید   
سفارش خرید

متانول (Methanol)

فروشنده: :  مهرادکو

1   کیلوگرم تماس بگیرید   
سفارش خرید

استیک اسید (Acetic Acid)

فروشنده: :  بامداد پترو پارسان

1   کیلوگرم تماس بگیرید   
سفارش خرید

دی اکسید تیتانیوم (Titanium Dioxide)

فروشنده: :  شیمی پل

1   کیلوگرم تماس بگیرید   
سفارش خرید

پلی پروپیلن (Polypropylene)

فروشنده: :  سالارشیمی

1   کیلوگرم تماس بگیرید   
سفارش خرید
آمادگی تیم مدیریتی ارشد در ایجاد نوآوری

مدل‎های نوین کسب‎وکار زمینه‌ساز تنش‌های سازمانیمدیریت 

مدل‎های نوین کسب‎وکار زمینه‌ساز تنش‌های سازمانی

بررسی مدل‎های جدید کسب‌وکار روشی به رسمیت شناخته شده برای سازمان‎های بالغ است تا در مزیت‌های رقابتی خود تجدید نظر کنند.

شرکت‌ها به دنبال استقرار گزاره ارزش جدید، ایجاد تغییراتی در زنجیره ارزش یا آزمایش مدل‎های جدید درآمدی نوین هستند تا در نهایت منطقی جدید برای ایجاد و کسب ارزش فراهم شود. گاهی اوقات این بررسی‎ها قدم فراتر از مدل کسب‌وکار نهاده به نیاز برای ایجاد واحد جدید کسب‌وکار تبدیل می‎شود. یک نتیجه غیرقابل پیش‌بینی دشواری استقرار این واحد جدید کسب‎و‎کار در ساختار سازمانی موجود است. درحالی‌که آزمایش مدل کسب‎وکار علت وجودی سرمایه‌گذاری برای بسیاری از کسب‌وکارهای نوپااست، سازمان‎ها معمولا در این حوزه با انعطاف‌ناپذیری‌های سازمانی جدی زمینه‌ساز تنش می‎شوند. پیش‌بینی چنین تنش‌هایی و گرایش به آزمایش مدل‏های جدید در قالب ساختار سازمانی می‌تواند کلید ورود به فرآیند اکتشاف مدل‎های کسب‌وکار به مراتب ساده‌تر باشد. پژوهش ما سه مولفه کلیدی تنش‎آفرین رایج برای اغلب کسب‎وکارها را شناسایی کرده باشد. موفقیت تیم مدیریتی در مدیریت این تنش‌ها، تعیین‎کننده میزان موفقیت آنها در شناسایی بهترین مدل کسب‎و‎کار و به‌کارگیری مطلوب آن خواهد بود.

۱. در خصوص ساختار خیلی زود تصمیم‌گیری نکنید

مدیریت عالی معمولا بر اساس آموزش‌هایی که دیده است ساختار سازمانی را به مثابه پیاده‌سازی استراتژی تلقی می‌کند. همان‌طور که آلفرد چندلر، مورخ کسب‌وکار، اشاره می‌کند «ساختار، دنباله رو استراتژی است». یافته‎های پژوهش حاکی است درصورت جست‌و‌جو برای مدل کسب‌وکار جدید، سازمان نباید خیلی زود درخصوص ساختار تصمیم‎گیری کند. مهم‌ترین نکته موجود در این راستا، عدم تاکید زود هنگام بر ساختاری خاص برای مدل کسب‎وکار جدید است. در واقع ساختار سازمانی یکی از مهم‌ترین مولفه‎های مدل کسب‌وکار است، بنابراین بهتر است ساختار نیز پیش از هر اقدامی به عنوان بخشی از مدل جدید به خوبی بررسی شود.

۲. ایجاد توازن میان حمایت‌ها و تجارب مدیریت عالی

شناسایی مدل‎ جدید کسب‎وکار تصمیمی استراتژیک است که با هدف انطباق فعالیت‌های شرکت با فضای پویای کسب‌وکار و کشف جریان‎های درآمدی جدید انجام می‎شود. برای مثال، شرکت Swiss Post در قالب اقدامی نوآورانه تصمیم به گسترش همکاری خود با کسب‎وکارهای خرده‌فروشی آنلاین برای جابه‌جایی و ارسال سفارش‌های آنها گرفت. این شرکت در سایه اعتبار نام تجاری خود توانست خدماتی را در قالب ارائه گواهی‌نامه‌های فروش ضمانت شده، امضاهای دیجیتال و گواهی‌نامه‌های ارسال نامه الکترونیک به خرده فروشی آنلاین و سایر کسب‌وکارها ارائه دهد. با این حال، ایجاد واحد جدید کسب‌وکار مستلزم بهره‎مندی از قابلیت‌های جدید در زمینه فناوری اطلاعات و فروش است و البته این واحد جدید می‌تواند بسیار متفاوت از کسب‎وکار اصلی سازمان باشد. راه حل موجود ایجاد کسب‌وکاری نوپاست که بتواند رویکرد‌هایی را توسعه دهد و از ترکیب نیروی انسانی و دانش مدیریتی خارج از سازمان و حتی داخل آن کسب‌وکاری را به وجود آورد.

مدیریت در این مرحله به روشنی لزوم حمایت از کسب‌وکار نوپا را درک می‌کند. واحد جدید کسب‌وکار طرح ابتکاری استراتژیک است و به همین دلیل مستلزم حمایت‎های مدیریت ارشد سازمان نیز هست. همان‌طور که یکی از مدیران اشاره می‎کند: «ما تلاش‌های زیادی را صرف کسب اطمینان از حمایت‌های واقعی تیم ارشد مدیریتی از مدل جدید کسب‌وکار کردیم. چنین طرحی باید مورد اقبال مدیریت عالی سازمان قرار می‎گرفت وگرنه به سرعت نابود می‎شد. با این حال، کم‎کم به این نتیجه دست پیدا کردیم که مدیریت عالی سازمان نباید به هیچ عنوان به هدایت این واحد جدید دست بزند.» به گفته یکی از مدیران شرکت‌کننده در مصاحبه «روشن است که استقلال اعضای واحد جدید کسب‌وکار از مدیریت ارشد نوعی مزیت است. مدیران عالی سازمان‎ها از روش‌های تعریف شده‌ای برای هدایت کسب‌وکار استفاده می‌کنند بنابراین درصورتی که کارکنان این واحد مستقل‌تر از سطوح عالی سازمان فعالیت کنند، موفق‎تر خواهند بود.» چنین اقدامی نیازمند برقراری توازنی میان سطح مورد نیاز پشتیبانی و هدایت از سوی مدیران عالی است، واحد جدید کسب‎وکار باید امکان کسب تجربه را داشته باشد.

۳. جنگ قدرت بر سر تصاحب منابع

هر مدل کسب‌وکار جدید به رشد، توسعه و همزیستی با مدل موجود که متضمن بخش اعظمی از درآمد سازمان است، نیاز دارد. مدیران این دست کسب‎وکارها به اندازه کافی قدرتمند هستند و معمولا به مبارزات درون سازمانی برای حفظ سهم خود از منابع ادامه می‎دهند. این گروه از مدیران و کارکنان آنها از موفقیت چشمگیر واحد جدید کسب‌وکار احساس خطر می‎کنند. علاوه‌بر این، مدل کسب‌وکار جدید شاید مدت‌ها قادر به سودآوری نباشد و کسب‌وکار را با مخاطراتی روبه‌رو کند. مدیری در این زمینه می‎گوید: «رقابت با واحد جدید بر سر دسترسی به همان میزان از منابع سازمان یکی از مهم‌ترین موانع بر سر توسعه کسب‌وکار است.»

مدیریت ارشد باید رقابت بالقوه بر سر منابع سازمانی موجود میان واحد جدید کسب‌وکار و کسب‌وکار اصلی را کنترل کند. یکی از روش‌های تحقق چنین هدفی پذیرش منطق کسب‎وکار چندگانه و سیستم‌های ارزیابی و مدیریت عملکرد چندگانه است. به باور یکی از محققان«ما توانستیم تا حدودی مدیریت داخلی را متقاعد کنیم که جریان‌های درآمدی مهم‌ترین شاخص عملکردی نیستند. معیارهایی از جمله پتانسیل بازار نیز می‌توانند جایگزین این شاخص شوند.»نکته‌ای که باید مورد توجه قرار بگیرد اهمیت ارتباطات سازمانی و تشریح دلایل جست‌و‌جوی سازمان برای مدل کسب‌وکار جدید و منافع بلندمدت این رویکرد است. تعارض بر سر منابع سازمانی به‌طور کامل قابل اجتناب نیست، اما در صورتی که کارکنان واحد جدید بتوانند درکی شفاف از اهداف گرایش به مدل جدید ایجاد کنند، مسلما شرایط برای تخصیص منابع بهبود پیدا خواهد کرد.

ابعاد سازمانی

چارچوب مدل کسب‌وکار که توسط Alexander Osterwalder و Yves Pigneur توسعه یافته است به روشی بسیار محبوب در زمینه شناسایی مهم‌ترین مولفه‌های بالقوه مدل کسب‌وکار تبدیل شده است. این روش به 9مولفه اصلی در این زمینه اشاره می‎کند: بخش‌بندی مشتری، گزاره ارزش، کانال‌های توزیع، روابط با مشتری، جریان‎های درآمدی، منابع اصلی، فعالیت‌های اصلی، همکاری‌های کلیدی و ساختار هزینه. با این حال، طرح‎های سازمانی و تنش‌های مرتبط سازمانی که در فرآیند جست‌وجوی مدل جدید ظهور پیدا می‌کنند توسط ابزارهای موجود به‎خوبی مورد توجه قرار نمی‎گیرند. شرکت‌هایی که به دنبال مدل‌های جدید کسب‌وکار هستند احتمالا نمی‌دانند که چنین تنش‌هایی اجتناب‌ناپذیر هستند و در نتیجه ممکن است آمادگی لازم برای مدیریت آنها وجود نداشته باشد.تنش‌های مذکور نشان‎دهنده این نکته است که ساختار سازمانی که هر دو مدل قدیمی و جدید کسب‎وکار را در برمی‌گیرد باید به عنوان بخشی پیچیده از نوآوری مدل کسب‌وکار در نظر گرفته شود. طراحی سازمانی باید به‌عنوان بخشی از فرآیند اکتشاف به چالش کشیده شده و آزموده شود. یک تیم مدیریتی ارشد که آماده انجام چنین آزمایشی است و از ابعاد سازمانی مدل کسب‌وکار به‌خوبی آگاهی دارد، احتمالا در نوآوری مدل کسب‌وکار موفق‎تر خواهد بود.

دنیای اقتصاد

نظرات (0) کاربر عضو:  کاربر مهمان: 
اولین نظر را شما ارسال کنید.
ارسال نظر
حداقل 3 کاراکتر وارد نمایید.
ایمیل صحیح نیست.
لطفاً پیوند مرتبط را کامل و با http:// وارد کنید
متن نظر خالی است.

wait...