eranico
www.eranico.com
شناسه مطلب: 19960  
تاریخ انتشار: 1 بهمن 1392
print

اقتصاد برای عبور از رکود، تورم و بیکاری راه دشواری در پیش دارد

دکتر مسعود نیلی که اکنون بر کرسی ریاست موسسه عالی آموزش وپژوهش در مدیریت و برنامه‌ریزی کشور تکیه زده معتقد است که گزارش صدروزه رئیس‌جمهور از این جهت که نوعی اشتراک دیدگاه را میان مردم و دولت درباره ابعاد و عمق مشکلات اقتصادی کشور ایجاد می‌کند یک دستاورد محسوب می‌شود اما به گفته او به همان اندازه انتظار از دولت را که با ارائه این گزارش توان کارشناسی خود را به نمایش گذارده برای حل کارشناسانه مسائل افزایش داده است.

گفت‌وگوی «برنامه» با دکتر نیلی را درزیر بخوانید:
 مهم‌ترین چالش‌ها و مشکلات پیش‌روی اقتصاد ایران چیست؟
 اقتصاد ما با یک بیماری نهفته و با یک بیماری آشکار مواجه است. در حوزه سلامت بیماری نهفته ممکن است مدت‌ها وجود داشته باشد اما خود بیمار از آن مطلع نباشد و زمانی متوجه وجود آن بیماری شود که دیگر بسیار برای درمان دیر شده است در حالی که اگر از آن اطلاع داشته باشد می‌تواند از وقوع و گسترش آن پیشگیری کند. اکنون بیکاری یک بیماری نهفته برای اقتصاد ما محسوب می‌شود. از این جهت که حدود5/4 میلیون نفر دانشجو داریم که هیچ تناسبی با جمعیت کشور و سطح توسعه‌یافتگی ما ندارد. یعنی به این همه دانشجو نیاز نداریم و لازم نبوده است که این همه سرمایه‌گذاری در آموزش عالی انجام شود. البته خوب است که همه در جامعه تحصیل کرده باشند. حداقل فایده آن افزایش سطح فرهنگ جامعه است، اما چرا در کشورهای بسیار پیشرفته هم مشاهده نمی‌کنید که درصد جمعیت دانشجو به کل جمعیت کشورشان به اندازه ما باشد؟ این نسبت در کشور ما حتی از بسیاری از کشورهای اروپایی بالاتر است. این نشان می‌دهد که ما در آموزش عالی بیش از حد لزوم سرمایه‌گذاری کرده‌ایم،آن‌هم به عنوان یک ضربه‌گیر بازار کار نه به صورت حساب شده برای پاسخ به نیازهای بازار کار کشور. در حال حاضر فقط می‌توان گفت که اثر کلی افزایش دانشجویان، افزایش سطح فرهنگ عمومی‌مثل مودب‌تر شدن جامعه بوده است. به عبارت دیگر، افزایش دانشجویان دارای اثر اجتماعی بوده نه اثر اقتصادی به این معنی که در جامعه ما تخصص افزایش پیدا کرده باشد. قاعدتا تعداد کمی‌از این5/4 میلیون نفر باید به آموزش عالی راه می‌یافتند و تعداد زیادی از آنها ظرف سال‌های گذشته باید وارد بازار کار می‌شدند، اما این اتفاق نیفتاده و همین الان هم نرخ بیکاری ما نرخ بالایی است. یعنی همین نرخ 12 درصد ما دوبرابر نرخ متوسط جهانی است. مساله دوم رکود تورمی ‌است که اکنون در حال تجربه آن هستیم و یک سم مهلک برای بیماری نهفته یا همان بیکاری محسوب می‌شود. حتی اگر رشد اقتصادی به جای رشد منفی، رشد 8درصدی هم می‌داشت باز هم نگران بیکاری بودیم، چه رسد به حالا که نرخ منفی نزدیک به صفر داریم و چه رسد به اینکه سال گذشته رشد6- داشتیم. در حال حاضر اقتصاد شرایط رکود را تجربه می‌کند. مثلا اگر در سال1393 به فرض تقریبا محال اقتصاد4 درصد هم رشد کند با این رشد ما هنوز به تولید ناخالص داخلی سطح سال1390 هم نمی‌رسیم.ضمن اینکه تعداد شاغلان اقتصادی همان تعداد شاغلان سال90 است. یعنی شغل جدیدی تولید نشده است، پس جمعیت جویای کار سال‌های 91، 92 و 93 مازاد بر ظرفیت ایجاد شغل در اقتصاد ایران خواهند بود. شرایطی که ما در آن قرار داریم شرایط رکود است و همانطور که قبلا گفتم برای بیماری بیکاری سم محسوب می‌شود. به این رکود تورم را هم اضافه کنید. اگر رکود به تنهایی بود راه‌حل‌های کم و بیش روشن و مشخصی برای رفع آن وجود داشت اما وقتی به این رکود تورم هم اضافه می‌شود ابزارهایی که می‌توان استفاده کرد بسیار محدود می‌شوند. وقتی در شرایط رکود تورمی‌بخواهیم به اقتصاد شتاب دهیم تورم افزایش می‌یابد، اگر آن را کند کنیم رکود تشدید می‌شود. بنابراین در شرایط دشواری قرار داریم و در نتیجه اینجا مساله دیگری پیش می‌آید که حداقل اقتصاددان‌های ما خوب است که در این باره به یک اجماع برسند. وقتی رکود تورمی‌داریم لازمه خروج از آن دانستن علت وقوع این پدیده است چون اگر علت را ندانیم قادر به حل آن نخواهیم بود. در مورد تورم علم اقتصاد می‌گوید به سراغ وضعیت رشد نقدینگی بروید، اگر دیدید که رشد نقدینگی مهار شده و تحت کنترل است تعجب بکنید که تورم بالا باشد. اما در غیر این صورت باید علت رشد نقدینگی را جویا شوید که بررسی آن طی سال‌های گذشته نشان می‌دهد که رشد نقدینگی بسیاربالا بوده که عمدتا برآمده از رشد پایه پولی است که توسط بانک مرکزی ایجاد شده است. در بانک مرکزی چه اتفاقی رخ داده است که پول مثل چشمه جوشان به سمت جامعه سرازیر شده است؟ بررسی نشان می‌دهد که مثلا دولت در زمینه مسکن تعهداتی را پذیرفته و به بانک مرکزی دستور داده این منابع را فراهم کند. نتیجه کار به نظر مطلوب است چرا که بخشی از جامعه صاحب خانه و سرپناه می‌شوند که این طور هم شده و عده‌ای با هزینه‌‌ای غیرقابل تصور و اندک صاحب خانه شده‌اند که در ذات خود امری مثبت است اما اینکه این منابع از کجا فراهم شده مهم است. بررسی این موضوع نشان داد که بخش قابل توجهی از تورم 40درصدی که همه77 میلیون نفر جمعیت کشور اکنون با آن مواجه هستند ناشی از ساخت آن 2 میلیون واحد مسکونی است. به بیان دیگر همه ما بدون اینکه در تصمیم‌گیری دخیل بوده باشیم در ساخت آن واحدها مشارکت داشته‌ایم. قاعدتا اگر دولت می‌خواست در یک چارچوب منضبط و شفاف مالی اقدام کند باید آن 50 هزار میلیارد تومان را در بودجه سالانه خود پیش‌بینی می‌کرد و می‌گفت که این مبلغ را از بانک مرکزی می‌خواهد استقراض کند و مجلس هم باید تصویب می‌کرد، بعد آن موقع معلوم می‌شد که این کار به صلاح کشور هست یا نیست. درست مثل این است که اکنون همین دولت فعلی بگوید من یک طرح بسیار بزرگ برای اشتغال دارم بعد به بانک مرکزی دستور دهد به بنگاه‌ها برای ایجاد شغل وام پرداخت کند. خوب یک عده از افراد بیکار صاحب شغل می‌شوند. این امر مطلوبی است اما تورم 40درصدی موجود به بالای60درصد می‌رسد. آیا ما حاضریم آن شرایط را بپذیریم؟ آیا می‌توانیم آن موقع بگوییم که منظور ما ایجاد تورم60درصدی نبوده بلکه ایجاد شغل بوده؟ این هم همان حالت را دارد. 
 با این اوصاف، دولت برای کنترل حجم نقدینگی چه برنامه‌ای دارد و در این مسیر با چه چالش‌هایی روبه‌رو است؟
اگر دولت بخواهد تورم را کنترل کند باید مسیر معکوس طی کند؛ یعنی باید کنترل محکمی‌روی رشد حجم نقدینگی اعمال کند. اینجا البته یک تقابل پیش می‌آید و یک سری تعهداتی دولت نسبت به مردم دارد مثل مسکن مهر و از طرفی هم باید تورم را کنترل کند و اینجاست که کار سخت می‌شود. به همین دلیل است که می‌گویم مساله دشوار است. عده‌ای اکنون درست در مرحله‌ای هستند که قرار است از طریق مسکن مهر طی ماه‌های آینده صاحب مسکن شوند. که این مستلزم دستور دولت به بانک مرکزی برای پرداخت وام مسکن است. یعنی اینجا جای سختی است و معجزه هم نمی‌توان کرد. بنابراین دولت اینجا ناچار است با ظرافت این دو موضوع را که کاملا با هم متضاد هستند هماهنگ کند.یعنی از یک طرف پایه پولی را مدیریت کند و از طرفی هم به مردم بدقول نشود. پس باید یک راه‌حل متعادل بیابد. درباره یارانه‌ها هم دولت با مساله مشابهی روبه‌رو است. اکنون دولت3500 میلیارد تومان ماهانه بابت یارانه پرداخت می‌کند در حالی که 1800 میلیارد تومان آن از آزاد کردن قیمت انرژی تامین می‌شود، بقیه آن چطور تامین شده؟ دولت تاکنون5700 میلیارد تومان از بانک مرکزی استقراض کرده که این هم به پایه پولی افزوده شده و تورم ایجاد کرده است. ادامه این روند تورم را افزایش می‌دهد. اگر بخواهد میزان پرداخت یارانه را به جای 45500 تومان به 22 هزار تومان کاهش دهد،آیا این امر پذیرش اجتماعی دارد؟ بالاخره مردم روی دریافت یارانه برای پوشش هزینه‌هایشان حساب کرده‌اند. 40درصد تورم متوسط سطح رشد عمومی‌ قیمت‌ها به این معنی نیست که همه قیمت‌ها40 درصد رشد می‌کند. بررسی متوسط رشد قیمت‌ها نشان می‌دهد که اقلامی‌چون مواد غذایی، پوشاک و بهداشت و درمان بالای 40درصد رشد داشته‌اند. کار سخت دولت اینجاست که هرچه خوب کار کند تازه می‌تواند تورم را کاهش دهد. اما کاهش تورم به معنای کاهش قیمت‌ها نیست بلکه معنی آن این است که رشد قیمت‌ها کمتر می‌شود. یعنی به مردم می‌گوید اگر تا دیروز با افزایش قیمت 60درصدی مواجه بودید من کاری کردم که این افزایش به 40درصد رسیده است. در دنیایی که تورم 2 درصد است ما جزو 3 کشور نخست دنیا هستیم که نرخ تورم آنها به این شدت بالاست. پس حالا که باید از یک جایی شروع شود ارتباط دولت با مردم موضوع بسیار مهمی‌ است. نقد عملکرد دولت گذشته به معنای خصومت و درگیری دولت فعلی با دولت قبلی نیست بلکه دولت تلاش دارد ریشه مسائل مبتلابه کشور را به صورت مشخص و واضح برای همه مردم توضیح دهد. 
 نسخه دولت تدبیر و امید برای حل تورم و رکود چیست؟
ریشه تورم در کشور ما چندان به تحریم مرتبط نیست و برخی سیاست‌های نادرست در زمینه پولی و مالی موجب ایجاد آن شده است. اگر ما به جای 22 هزار تومان45هزار تومان یارانه پرداخت کرده‌ایم و با کسری بودجه مواجه شده‌ایم چه ربطی به تحریم دارد؟ اگر برای تامین منابع مسکن مهر از بانک مرکزی استقراض شده است که به تحریم ارتباطی ندارد. مجموعه مسائل کشور را که کنار هم می‌گذاریم متوجه می‌شویم که آنچه تورم را ایجاد کرده تا حدود بسیار زیادی به سیاستگذاری‌های داخلی مربوط است. اما درباره رکود واقعا تحریم‌ها نقش داشته است. تحریم‌ دسترسی ما را به بازارهای بین‌المللی محدود کرد. در دنیای امروز که کشورها از تجارت با دنیا، استفاده از تکنولوژی و سرمایه بین‌المللی بهره می‌برند و به رشد اقتصادی می‌رسند عملا ما با هر سه مورد ارتباطمان قطع شده است. درست است که رکود حاصل تحریم است اما عمق و شدت آن ناشی از سیاستگذاری‌ های غلط داخلی بوده است. یعنی در زمانی که کشور با وفور درآمدهای نفتی مواجه بوده اقتصاد شدیدا به واردات وابسته شده است. در حالی که واردات حدود15 تا20 میلیارد دلار بوده یکباره به بالای70 میلیارد دلار افزایش پیدا کرد. یعنی جهش بزرگ در واردات. در اقلامی‌که ما در آنها مزیت طبیعی داریم، محصولات خارجی جایگزین شد پس درباره اقلامی ‌که در تولید آنها تکنولوژی وجود دارد به طریق اولی این اتفاق افتاده است. حاصل این سیاست چه بود؟ برای نمونه در صنعت خودرویی که ما بالاخره حدود نیم‌قرن سرمایه‌گذاری کردیم و به تدریج به سوی عمیق‌تر شدن تولید رفتیم،‌به مرحله قطعه‌سازی رسیدیم،‌قطعات وارداتی چینی و کره‌ای وارد کشور شد و قطعه‌سازان کم کم تعطیل شدند و دوباره به همان مونتاژ کم عمق قبلی در صنعت خودرو بازگشتیم. وقتی تحریم در کشور ما اعمال شد که ما در اوج وابستگی به خارج بودیم. به نظر من آنها بسیار هوشیارانه زمان تحریم را انتخاب کردند. درست در زمانی که می‌دانستند که با قطع ارتباط ما در فشار شدید قرار می‌گیریم. در حالی که اگر 5 سال پیش همین تحریم‌ها اعمال می‌شد بالاخره وضعیت امروز را نداشتیم. همین وضع را در سیستم بانکی و... هم می‌توان مشاهده کرد. بنابراین اگر بخواهیم از رکود خارج شویم باید یک دسته بندی درباره علل آن انجام دهیم و ببینیم چه بخشی از رکود از طریق بهبود روابط خارجی و به روش دیپلماتیک حل می‌شود و چه بخشی از رکود از حل مسائل داخلی مرتفع می‌شود.آن بخش از رکود که به مسائل دیپلماسی مربوط می‌شود آن را فعال کنیم که اکنون شده است. اما در بخش داخلی بنگاه‌های اقتصادی کشور با دو مساله اساسی روبه‌رو هستند که ارتباط مستقیمی‌ با تحریم ندارد و بازهم به کیفیت سیاست‌های داخلی مربوط می‌شود. هزینه بنگاه‌های داخلی ظرف سال‌های 92، 91، 1390 به شدت افزایش پیدا کرده است. در سال90 قیمت انرژی و در سال91 نرخ ارز افزایش یافت و هر دوی اینها در ایجاد مشکل مالی برای بنگاه‌ها تاثیر عمیقی داشته‌اند. از یک طرف هزینه بنگاه‌ها زیاد شد اما بازار مالی هم امکان تامین هزینه‌های آنها را نداشت؛ در نتیجه فعالان اقتصادی به بدهکار سیستم بانکی تبدیل شدند و مشکل آنها به بانک منتقل شد و مطالبات غیرجاری بانک‌ها را افزایش داد. تراز بانک‌ها هم مشکل پیدا کرد و در نهایت به مساله اقتصاد کشور تبدیل شد. بخشی از راه حل این است که بازار مالی کشور باید اصلاح شود. باید کاری کرد که بازار مالی بتواند نیازهای مالی بنگاه‌های اقتصادی را تامین کند. یعنی بازار بورس و سیستم بانکی باید تقویت شود. اکنون به دلیل آرامش نسبی ایجاد شده در سایر بازارها نظیر ارز، سکه و مسکن و .... منابع به بازار بورس منتقل شده و این بازار در حال رشد است. این رشد مطلوب است. اما فعلا بازار بورس هیچ نقشی در تامین مالی بنگاه‌های اقتصادی ایفا نمی‌کند. بنابراین یکی از کارهای خیلی فوری دولت فعال کردن بازار اولیه سرمایه در تامین مالی این بنگاه‌هاست تا بنگاه‌های بزرگ حاضر در بورس از این محل تامین مالی شوند. بنابراین دولت باید از فرصت ایجاد شده در بازار بورس حسن استفاده را کرده و منابع مالی مورد نیاز بنگاه‌های بزرگ را از آنها تجهیز کند. البته بانک هم باید فرآیندهایش را اصلاح کند تا بتواند با بنگاه‌های کوچک و متوسط کار کند. چون برای بانک هم کارکردن با بنگاه‌های بزرگ بسیار آسان‌تر از کارکردن با بنگاه‌های کوچک و متوسط است. یک قسمت هم اصلاح محیط کسب و کار است. یعنی دولت مداخلات خود را در امور بنگاه‌های اقتصادی به حداقل برساند تا بنگاه‌ها بتوانند در مسیر خود حرکت کنند. 
 ارزیابی شما به عنوان مشاور اقتصادی رئیس‌جمهور از گزارش صدروزه چیست؟
به نظر من اگر هدف گزارش صد روزه، ایجاد اشتراک نظر میان دولت و مردم درباره این باشد که آنچه ما می‌توانیم به آن برسیم هدف خیلی بالایی نیست، این خود یک دستاورد بزرگ است. از این جهت که دولت به نوعی اهداف واقع‌بینانه‌ای برای خود ترسیم کند و جامعه نیز انتظارات واقع‌بینانه‌ای از دولت داشته باشد این خودش نکته مهمی‌است. اما رسانه‌ها و اهل قلم کمتر به اهمیت این گزارش از بعد ایجاد واقع‌نگری توجه کردند. در عوض بیشتر انتظار داشتند که دولت در صد روز کارهای بزرگی را انجام داده و در پایان صدروز به مردم بگوید که در طول این مدت که کمتر از هفت درصد از کل دوره چهارساله دولت است چنین کارهای بزرگی کرده‌ام پس در طول چهار سال کارهای بسیار بزرگتری را انجام خواهم داد. این اتفاق نیفتاده است. البته منظور من از این چیزی که بیان می‌کنم به هیچ وجه نادیده گرفتن ضعف‌ها و نارسایی‌های دولت نیست اما به نظر من بخشی از ضعف‌هایی که ما در صدروز اول داشته‌ایم-اگر بخواهیم منصفانه و با دید کارشناسی قضاوت کنیم- و بعضی از آنها می‌تواند قابل توجه باشد آن هم جزیی از این مساله است که باید برای حل مشکلات راهکار ارائه شود. بنابراین اگر با این دید به گزارش صدروزه نگاه کنیم بسیاری از پرسش‌ها پاسخ داده می‌شود مثل اینکه چرا در گزارش آقای رئیس‌جمهور اینقدر در بخش اقتصادی که عمدتا با عدد و رقم تشریح شد، وزن زیادی به تبیین مشکلات کشور داده شده بود؟ آیا هدف ایشان زیر سوال بردن عملکرد دولت گذشته بود؟‌آیا نوعی گریز از مسئولیت و گفتن این موضوع بوده که من با این حجم مشکلات قادر به حل آنها نیستم؟ به بیان دیگر صحبت‌های رئیس‌جمهور توجیه یک سری ضعف‌ها بوده یا اینکه نه مساله این است که الان دیگر زمان انتخابات و رقابت انتخاباتی نیست، مساله این است که مردم و دولتشان باید بدانند که در چه نقطه ‌صفر اولیه‌ای قرار دارند و بعد ببینند که از این نقطه به کجا می‌توانند برسند. اگر فرض کنید که بخش‌هایی از جامعه به‌ویژه اهل اندیشه وقلم نظرشان این باشد که ما در جای بسیار خوبی ایستاده‌ایم و می‌توانیم به جای بسیار بهتری برسیم این خیلی تفاوت دارد با تحلیل دیگری که می‌گوید ما اتفاقا جای بسیار دشواری ایستاده‌ایم و شاید یکی از دشوارترین مقاطع تاریخ اقتصاد را تجربه می‌کنیم. طبیعتا این دو گروه دو تحلیل و نقشه راه متفاوت در ذهن دارند. اما انسجام اجتماعی حول محور واقعیت‌ها بهترین تجربه‌ای است که کشورهای مختلف به آن رسیده‌اند. پس اگر تبیین درستی از مسائل کشور نمی‌شد ما با مشکل عدم همزبانی با جامعه مواجه می‌شدیم. البته حتما باید در این باره نظرسنجی عمومی‌انجام شود اما به عنوان یک تحلیل شخصی می‌گویم شاید مردم عادی ما کم و بیش این پیام را دریافت کرده باشند که شرایط ما واقعا شرایط سختی است. البته با ارائه این گزارش از یک طرف توقعات مردم از دولت تعدیل می‌شود و دیگر توقعات بلندپروازانه از دولت ندارند اما به همان میزان هم انتظارشان برای اینکه مسائل به دقت و درستی و با یک برنامه مشخص حل و فصل شود افزایش می‌یابد. یعنی وقتی مردم می‌بینند که ادبیات رئیس‌جمهورشان کارشناسی است، این حسن بزرگ را دارد که مردم احساس می‌کنند که او براساس یک پشتوانه کارشناسی سخن می‌گوید. یا به عبارت دیگر سخنان رئیس‌جمهور برآیند توان کارشناسی دولت اوست. ایجاد چنین نگرشی در مردم اطمینان بخش است، اما در عین حال آن اطمینان بخشی را در مسیر زمان راستی آزمایی می‌کنند؛ یعنی توقع دارند دولت در طول زمان در جهت حل مسائل حرکت کند. 
 با توجه به اینکه دولت قول داده است که از این پس هر صدروز به مردم گزارش عملکرد بدهد، فکر می‌کنید موضوع گزارش صدروزه آینده دولت چه خواهد بود؟
البته من نمی‌دانم که آیا قرار است روال گزارش‌دهی دولت در مقاطع 100 روزه باشد. ولی به هر حال قاعدتا دولت باید در گزارش بعدی توضیح بدهد چه میزان از مشکلاتی را که در گزارش اولی بیان کرده توانسته حل کند و بخشی را که احیانا موفق به حل آن نشده است به چه علت بوده است. این گزارش در ذات خود مثبت خواهد بود. همانطور که توضیح دادم ما نمی‌توانیم به نقطه ایده‌آل برسیم اما مردم می‌توانند مشاهده کنند که دولت در جهت حل مشکلات حرکت می‌کند، یعنی اینکه جهت‌یابی به درستی انجام شده است. اگر جهت درست باشد راجع به سرعت حرکت باید به مردم توضیح داد که چرا از یک حدی سرعت حل مشکلات بیشتر نمی‌شود. این موضوع مهمی‌است. مردم از دولت انتظار دارند که مسیر رو به جلو باشد.

منبع :  روزنامه آرمان

لینک مطلب: https://www.eranico.com/fa/content/19960