eranico
www.eranico.com
شناسه مطلب: 93753  
تاریخ انتشار: 21 آبان 1397
print

فرهنگ ملی، زیربنای توسعه

ایران چهارراه است؛ یعنی در موقعیتی قرار گرفته که محل عبور ارتش‌ها، افکار، جمعیت‌ها و تمدن‌های شرقی و غربی است. این وضعیت باعث شده تنوعی از قومیت‌ها و فرقه‌ها در ایران وجود داشته و به لحاظ طبیعی باید گسست‌های تاریخی فراوانی خلق شده باشد.

با همه تنوع، ایران وحدت تاریخی و پیوستگی ملی دارد که از عهد باستان تاکنون تداوم داشته است. به‌عنوان مثال نام ماه‌های ایرانی همان امشاسپندان فرهنگ مزدایی است.

زبان فارسی سنت دیرینه هزارساله‌ای است که به روزگار معاصر رسیده است و ایرانی‌ها متن‌های سده میانه را به راحتی می‌خوانند و می‌فهمند. ایرانی‌ها با آیین‌ها و مراسم همبسته‌ساز ملی که اغلب با فلسفه طبیعت و مناسک شادی‌آفرین زندگی شهری و یکجانشین همراه بوده است سده‌های مختلف را سپری کرده‌اند. نخبگانی خوشنام شده‌اند و در تاریخ از آنها به نیکی روایت می‌شود که نگهبان ایران بودند و آنان که نان و نمک سرزمین ایران را خورده، منابعش را نابود و فرهنگش را تضعیف کرده‌اند به روایت حکیم ایران زمین فردوسی طوسی، همردیف ضحاک نام برده می‌شوند.

در دوره جدید اندیشمندان و اهالی خرد، گاهی راه انصاف نمی‌روند و برای توسعه هر آنچه به ذهنشان می‌آید زیربنا قرار می‌دهند. الزامات فرهنگی توسعه را عده‌ای تک بعدی می‌دانند و اعتقاد دارند راه توسعه از روایت‌های لیبرالیستی، مارکسیستی، سکولاریستی یا قومیتی عبور می‌کند. پژوهشکده‌ها و نهادهای فرهنگِ جهانی و محلی تاسیس می‌کنند و به‌دنبال سهم خویش در فرآیند توسعه هستند. گروهی نیز به گمان خود از ایدئولوژی فرار کرده‌اند و به سمت تکثرگرایی روشنفکرانه رفته‌اند. این گروه اعتقاد دارند ایران دارای فرهنگ ملی، اسلامی، شیعی و مدرن است و باید همه این روایت‌ها با انصاف و مدارا در جهان زیستِ آزاد قرار گیرند و هر یک سهمی برابر دارند و هر گونه یک‌دست‌سازی، سازمان‌دهی توتالیتریسم را رقم خواهد زد. واژگان دموکراسی، رواداری و کثرت‌گرایی در این روایت وجود دارد اما در عمل نوعی نسبی‌گرایی و گیجی در سیاست‌گذاری‌ها رقم خواهد زد. هر چه روایت اول از توسعه دور است و نوعی ایدئولوژی جهان وطنی را دنبال می‌کند که در عمل به قبیله‌گرایی می‌انجامد روایت دوم با ظاهر مدرن و متکثر، همان بی‌وطنی اولیه را نتیجه می‌دهد. هر گونه فراتر رفتن از ایران در ابعاد سیاست‌گذاری گونه‌ای بی‌خانمانی برای شهروندان رقم می‌زند؛ شهروندانی که در نتیجه چنین رویکردی نمی‌دانند تاریخ، جغرافیا، دولت و منافع ملی چیست و نمی‌دانند ایران کجاست.

منبع ملی و روایت ایران تنها منبع و روایت سیاست‌گذاری توسعه است. بدون زمینه، متن، ماهیت و محتوای ایران، امکان رسیدن به توسعه وجود ندارد. فرهنگ ملی ایران یگانه میزبان و زمینه و محتوای توسعه است. در هر جای جهان توسعه روی داده است، نخبگان

اجماعی در مصلحت و منافع ملی به‌وجود آورده‌اند. همه روایت‌های غیر ایران، مهمان و بی‌وطن هستند و در صورتی که در کنار ایران باشند، معنی می‌دهند. کشتن نمادها، تحریف تاریخ، بی‌اعتنایی به جغرافیای ملی، خاموش و ساکت گذاشتن هویت ایران جز بی‌خانمانی شهروندان نتیجه‌ای ندارد و سیاست‌گذاری‌ها را بی‌متن خواهد ساخت. علل مهاجرت، هزینه ندادن، سردرگمی شهروندان و ابهام در منافع ملی غفلتی است که از ایران داشته‌ایم. کدام کشور بدون توجه به تاریخ و میراث ملی توسعه پیدا کرده است؟ کدام الگوی توسعه، جهان وطنی یا محلی بوده است؟ کدام کشوری به تاریخ و میراث ملی خود بی‌توجه بوده است و حرمت صاحبخانه و خانه را نگه نداشته و به توسعه دست یافته است؟ همه کشورها میراث ملی می‌سازند و حتی برخی از همسایگان ما سعی می‌کنند نمادهای ایران را خودی کنند. در این میان ایران که میراث ملی بزرگ از عهد باستان تاکنون دارد هیچ‌گاه چنین به نمادها و تاریخ خود بی‌توجه نبوده است.

منبع :  دنیای اقتصاد

لینک مطلب: https://www.eranico.com/fa/content/93753