گرفتاری‌های تثبیت دستوری نرخ ارز

شما برای انجام مبادلات تجاری، خرید و فروش در داخل کشور از واحد پول رایج یعنی ریال استفاده می‌کنید.

اما اگر قصد خرید از خارج کشور را داشته باشید با چه واحد پولی وارد مبادلات تجاری خواهید شد؟ بالطبع واحد پول کشور مقصد. به پولهایی غیر از پول ملی و رایج در کشور ارز گفته میشود. برای تبدیل پول خود به پول کشور مقصد بر اساس میزان برابری این دو واحد پول اقدام میکنید. به نرخ برابری واحد پول کشور با پول سایر کشورها نرخ ارز گفته میشود. اما بر اساس توافق بینالمللی که داستان دنبالهداری دارد، نهایتا در اقتصاد امروز کشورها برخی ارزها مثل دلار را نرخ ارزی مشترک و قابل داد و ستد در مبادلات تجاری بینالمللی میدانند. اما تاثیر نرخ ارز بر اقتصاد کشورها چگونه است؟ بالا و پایین رفتن این نرخ چه تاثیری بر زندگی و رفاه مردم خواهد گذاشت؟

سیستم اقتصادی تنها در صورتی رشد خواهد کرد که بتواند کالایی تولید کند و آن را در بازارهای جهانی بهفروش برساند. تحت این شرایط ما در ازای تولیداتی که به خارج کشور ارسال میکنیم ارز رایج بینالمللی دریافت میکنیم و این یعنی افزایش قدرت اقتصادی. با تزریق منابع مالی سایر کشورها ما قادر خواهیم بود در عرصه بینالمللی برای انجام مبادلات خود تا جایی که نیاز است هزینه کنیم و فقر در داشتن این منابع یعنی منزوی شدن اقتصاد در تعاملات بینالمللی. خیلی ساده است کشور را همچون فردی در نظر بگیرید که قادر به تولید و اخذ درآمد در قالب پول رایج کشور نباشد، وجهه او در نگاه سایرین چگونه است؟ او تا چه حدی قدرت مانور دارد؟ تا چه حد برای گسترش زندگی و تواناییها خود قدرت مانور دارد؟

اما تعیین نرخ ارز چگونه صورت میگیرد؟ بهترین روش تعیین نرخ برابری ریال برای مثال با دلار چیست؟ چرا برخی اوقات دولتها در تعیین نرخ ارز دخالت میکنند؟ بهطور کلی بهترین روش تعیین نرخ ارز بر اساس مبادلات بازار است، به این معنی که با کاهش تعداد دلارهای موجود در کشور تقاضا برای آن زیاد شده و بالطبع قیمت آن نیز بالا خواهد رفت. در طرف مقابل با افزایش مبادلات تجاری و ورود میزان زیادی دلار به کشور عرضه آن زیاد شده و قیمت آن پایین خواهد آمد. اما این سازوکار در همه اقتصادها جوابگو نیست. در کشورهایی با حجم مبادلات تجاری بالا که دائما شاهد ورود و خروج دلار به کشورهای خود هستند این رویه مناسبی است. اما در کشوری که رابطه بینالمللی در سطح بالایی ندارد برای ایجاد ثبات اقتصادی نیاز به ورود دولت و تعیین دامنهای مناسب برای نرخ ارز است، اما چرا؟

نرخ ارز از سه جنبه دارای اهمیت فراوان است. وقتی شما میخواهید کالایی را وارد کنید ابتدا باید پول خود را به ارز بینالمللی تبدیل کرده و سپس اقدام به واردات کنید. اگر نرخ ارز پایین باشد بالطبع قیمت تمام شده کالاهای وارداتی کاهش یافته و واردات به سهولت انجام میگیرد. در رابطه با صادرات وضع به گونهای دیگر است. صادرکنندگان انتظار دارند تا نرخ ارز در حدی باشد که وقتی ارز خارجی دریافت شده را به ریال تبدیل میکنند، درآمد مناسبی عاید آنها شود. به سراغ دولت برویم، چرا در زمان وفور صادرات نفتی و قیمت بالای آن دلار در کشور از مرز 1500 تومان تجاوز نمیکرد اما در حالحاضر قیمت آن بالای 3500 تومان است؟ مثالی ساده بزنیم، اگر میزان هزینههای دولت با 5000 واحد پوشش داده میشود در شرایطی که او بتواند 100 بشکه نفت را به قیمت 50 واحد بفروشد هزینههای او تامین میشود. ولی وقتی دولت تنها قادر باشد 25 بشکه نفت در بازار جهانی بفروشد ناگزیر است آنها را به قیمت 200 واحد تبدیل کند تا همان مبلغ را دریافت کند. وقتی فروش نفت دولت کاهش مییابد، دولت مجبور است برای تحقق بودجه ریالی خود نرخ ارز را بالا ببرد تا با ارز کمتر بتواند همان بودجه سابق را تامین کند.

به این موارد تورم را نیز اضافه کنید، وقتی نرخ ارز بالا برود هزینه واردات کالا و نهایتا قیمت آنها افزایش مییابد که بهمعنی ورود تورم وارداتی و افزایش تورم داخلی است. حتی هزینه تولید، قطعات واسطهای، لوازم یدکی و.. افزایش یافته که همگی بر افزایش تورم موثرند. بنابراین تعیین نرخ ارز با در نظر گرفتن تمامی این شرایط باید صورت گیرد. اما نکتهای که اخیرا بحث در مورد آن به کرات شنیده میشود، تثبیت نرخ ارز است. تثبیت نرخ ارز بهمعنی وجود تنها یک نرخ ارز با ثبات و قابل برنامهریزی در کشور است. بارها دیدهاید که در شرایطی که نرخ ارز دو نرخ و حتی سه نرخی میشود چه اتفاقی میافتد. از یک طرف مردم در صف ارز ارزان قیمت قرار گرفته و میخواهند به هر بهانهای که شده این ارز را بهدست آورند. کمی آنطرفتر همین افراد اقدام به فروش ارز در بازار آزاد میکنند تا به درآمد سوداگری خود برسند. از همه بدتر این صادرکننده و واردکنندگان هستند که قدرت برنامهریزی را از دست میدهند.

دسترسی کسانی به نرخ ارز پایینتر یعنی داشتن مزیت رقابتی برای ورود به بازار داخلی با قیمت پایینتر و حذف رقبا. عدم ثبات در تعیین نرخ ارز یعنی سردرگمی صادرکنندگان برای برنامهریزی فروش و انجام صادرات. گاه یک تفاوت قیمت 50 ریالی در قیمت دلار بهمثابه ضرر چند صد میلیونی صادرکننده خواهد بود. عدم ثبات نرخ ارز هم موجب ورود افراد سوداگر و سوءاستفادهگر در بازار شده و هم موجبات آشفتگی و سردرگمی صادرکنندگان را فراهم میکند. به همین دلیل است که اقتصاددانان بر این مساله اتفاق نظر دارند که برای جلوگیری از هرز منابع و تزریق قدرت برنامهریزی به بدنه فعالان اقتصادی، نیاز به تثبیت نرخ ارز در کشور است.

مشاهده نظرات